یادی از دکتر پرویز شهریاری

یادی از دکتر پرویز شهریاری

پرویز شهریاری، آموزگار ریاضی

 

|۱۳:۵۷,۱۳۹۵/۲/۲۹| 

 

پریسا احدیان: عصر سه شنبه، بیست و هشتم اردیبهشت ماه سال یکهزار و سیصد و نود و پنج که مصادف بود با روز جهانی ریاضی و بزرگداشت خیام و نیز سالگرد درگذشت استاد پرویز شهریاری مجله بخارا با همراهی بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار، گنجینۀ پژوهشی ایرج افشار، مرکز دایرة المعارف بزرگ اسلامی و  نشریۀ فرهنگی هنری روایت،  دویست و چهل و ششمین نشست از مجموعه شب های بخارا را به  پرویز شهریاری اختصاص داد.

در ابتدا علی دهباشی ضمن خوشامدگویی به میهمانان این نشست، گفت:

"در آستانۀ پنجمین سالگرد درگذشت زنده یاد استاد پرویز شهریاری هستیم و این مجلس را به یاد و خاطرۀ آن زنده یاد برگزار می کنیم. امروز به حوزۀ فعالیت های ایشان چه در زمینۀ ادبیات  و ریاضی که شناخته شده تر هستند و چه زمینه های دیگر، دوستان به تفصیل خواهند گفت. من به عنوان شخصی که کار مطبوعاتی خود را انجام می داد از سال های پیش خوانندۀ مجله ای بودم که ایشان منتشر و اداره می کرد و همیشه برای من یک نشریه ای بود که می خواست و می دانست که چه کار می خواهد انجام دهد و آن هم در دوره ای که نشریات دیگر تکلیف خودشان را نمی‎دانستند. اگرچه «چیستا» آخرین کار مطبوعاتی استاد شهریاری نبود اما از کارهای مهم دورۀ زندگی ایشان به شمار می رفت."

اولین سخنران این نشست، دکترغلامحسین صدری افشار از دوران زندگی پرویز شهریاری و فعالیت های وی و دوران همکاری با ایشان، سخن گفت:

"در تابستان 1330 نوجوانی بودم که پس از برگزاری تظاهراتی در تبریز ناگزیر به تهران گریخته بودم و برای ملاقات با زندانیان سیاسی به زندان قصر رفتم و در کنار دهها زندانی سیاسی برای نخستین بار پرویز شهریاری را دیدم. اندکی بعد او از زندان آزاد شد و گاه در دفتر جمعیت مبارزه با استعمار او را می دیدم که جوانی موقر و آرام بود و اغلب در حال نوشتن. پس از کودتای 28 مرداد او همچنان به فعالیت سیاسی خود ادامه داد تا دستگیر شد و مدتی را در زندان گذراند. در سال 1355 هم 40 روزی زندانی شد، همچنین سال های 62-1363.  دربارۀ فعالیت سیاسی او چیزی نمی گویم، چون در جریان دقیق آن نبوده ام. اما در اینباره باید سه نکته بگویم: اول اینکه هرگز از کسی نشنیدم که او در بازجوییها کسی را لو داده باشد، بلکه با هوشیاری و نرمخویی و خود را به آن راه زدن همیشه از دادن اطلاعات زیانبخش به حال دیگران خودداری کرده بود. سوم اینکه در سراسر دوران طولانی آشناییمان هرگز از او چه مستقیم و چه غیر مستقیم سخنی نشنیدم که نشانۀ تغییر یا تزلزل اعتقاداتش باشد. همکاری من با شهریاری در سال 1345 آغاز شد. در آن هنگام او مرا به بنیاد فرهنگ ایران برد که در آنجا در حال تهیه و تألیف  فرهنگ اصطلاحات علمی و فنی بودند و من به برگه نویسی از کتاب های داروپزشکی مشغول شدم. در آن هنگام او علاوه بر کارهای فرهنگی متعدد سردبیری ماهنامۀ سخن را بر عهده داشت و من به خاطر تجربه ای که در چاپ و مطبوعات داشتم، در نمونه خوانی کمکش می کردم. پس از مدتی او از من خواست مطالبی در معرفی کتاب های علمی ایران برای سخن علمی بنویسم و کم کم فرصتی فراهم شد که از سال پنجم تا هشتم بیشتر کارهای مجله را بر عهده بگیرم. پس از همکاری ما در وزارت علوم، دانشگاه آزاد ایران، مجلۀ آشتی با ریاضیات، آشنایی با دانش، نشریۀ شورای نویسندگان و هنرمندان، هد هد و چیستا مدت بیست سال ادامه یافت. پس از سال 1366 هم در جلسات دو هفتگی که با حضور استادانی همچون دکتر علی نقی منزوی، دکتر محمود عبادیان، دکتر اصلان ضرابی، دکتر حبیب قاسم زاده، دکتر حسن عشایری و دکتر خسرو پارسا برای بحث در موضوع های علمی تشکیل می شد، از مصاحبتش برخوردار می شدم، یا در اینجا و آنجا همدیگر را می دیدیم. شهریاری در شمار ریاضیدانان تراز اول نبود، ولی آنقدر ریاضی می دانست و به آن عشق و احاطه داشت که بیش از هر کسی در ایران در ترویج ریاضیات نقش داشت. او از زبان روسی ترجمه می کرد. ترجمه هایش گاه چندان دقیق نبود، ولی شاید به تنهایی بیش از بیست مؤلف، کتاب ریاضی مفید ترجمه و تألیف کرده است. او ساده، درست و روان می نوشت. معلم بی نظیری بود و اغلب شاگردانش عاشق او بودند. شهریاری از سه راه کوشید دانش و آگاهی را در جامعۀ ایران گسترش دهد: نخست از راه درس و مدرسه، که نشانۀ آن بیش از نیم قرن معلمی و ایجاد گروه های فرهنگی خوارزمی و مرجان با همکاری شادروان باقر امامی بود. دوم ترجمه و تأیف، که شامل بیش از دویست کتاب و صدها مقاله می شود. سوم ایجاد یا همکاری در ایجاد مؤسسات انتشاراتی و انتشار مجلاتی مانند تأسیس شرکت نشر اندیشه، انتشارات خورازمی و انتشارات توکا و انتشار کتاب های سیمرغ در مؤسسۀ امیرکبیر و انتشار مجلۀ سخن، آشنایی با دانش،آشتی با ریاضیات، نشریۀ شورای نویسندگان و هنرمندان، چیستا و آشنایی با ریاضیات، آثار او علاوه بر ریاضیات، طیف گسترده ای از مباحث علمی، فرهنگی و اجتماعی تاریخ علم و حتی داستان را در برمی گرفت. متانت و نرمخویی و گفتار ملایم و نکته سنجی او معمولا مخاطب را جلب می کرد و حس اعتماد و تحسین پدید می آورد. در سال های پایانی عمر، کمتر می دیدمش، ولی همچنان جویای حالش و نگران اوضاعش بودم. چون همیشه خود را مدیون او می دانم. از او بسیار آموختم و همکاری با او راه زندگی مرا نشانم داد، راه ترویج دانش و آگاهی را."

دومین سخنران این جلسه، دکتر جلیل مستشاری با اشاره به متنی از خالق مجلۀ «آشتی با ریاضیات»، به توصیف شخصیت انسانی و انسان دوستی ایشان پرداخت:  

"معنای نام پرویز یعنی خلل ناپذیر، پرویز واقعا اَبرویز بود. دوستان من در مورد توان ریاضی و کارهای مطبوعاتی ایشان سخن گفتند. آنچه که من از پرویز می گویم وجوه انسانی اوست. به دور از آنچه که دستاورد علمی و حرفه ای بوده است.  با پرویز در دانشگاه آزاد ایران در سال 1354 آشنا شدم اما او را از سال 1336 که به تهران برای پایان دوران دبیرستانم آمده بودم، می شناختم. همیشه آرزو داشتم که یک شخصی اینچنین که اینگونه ریز سراغ ریاضیات می رود و تکه های کوچک را برمی گزیند، ببینم. بیان زندگی پرویز است از زبان سایۀ بزرگوار:"من دیده ام بسیار مردانی که خود میزان شأن آدمی بودند /  وز کبریای روح بر میزان شأن آدمی بسیار افزودند." آن زنده اندیشان که دست مرگ را بر گردن خود شاخه گل کردند و مرگ را از پرتگاه نیستی تا هستی جاوید پر کردند. درد دل پرویز از زبان خودش بهتر است که می گوید:"دچار زمانه ای شدیم که دانش از کار افتاده است و جز اندکی کسی نمانده است تا از فرصت برای بحث و پژوهش علمی استفاده کند..." برعکس حکیم نمایان دورۀ ما! و می گوید: زندگی یعنی تلاش برای بهتر شدن روابط اجتماعی و انسانی. زندگی یعنی مبارزه در راه زدودن رنج و اندوه هزاران سالۀ آدمی. زندگی یعنی از بین بردن آنچه که شایستۀ نام انسان نیست و رهاندن انسان از قید بردگی و اسارت." این پرویز است که انسان را به عنوان انسان نوین آیندۀ بشری می بیند نه انسان حقیری که سیستم مالی امروزه به بشریت تحمیل کرده است. این پرویز است که آدم را آدم می بیند. این پرویز است جدا از معادلات ریاضی و جبر و مثلثات و محتوای علمی و فنی خود در پی ارتباط انسانی است. زندگی یعنی تلاش برای حذف کارهای سیاه یعنی تلاش برای شکستن طلسم ناتوانی های انسان، فرو ریختن حصار ها و تنگناهای انسان امروزی. او نظر به ایران تنها ندارد گرچه ایران را عشق می ورزد. او انسان را در تمام این سیاره و سراسر این کره می بیند و آن انسانی که متعلق به این سیاره است را خطاب قرار می دهد و امیدش این است که وقتی از این فراز و نشیب ها به فرازی برسیم که به عنوان انسان بتوانیم خود را خطاب کنیم، باید با هم زندگی کنیم و برای هم زندگی کنیم. گاهی اوقات گفته است که انسان یعنی مبارزۀ طبقاتی بشر برای بهتر زیستن، منظورش مبارزۀ افراد طبقات نیست منظورش معارضۀ مردم با طبقات مختلف نیست منظورش این است که همۀ انسان ها یک راه برای زندگی شاد و خوب دارند و این راه واحدی است. جز این بربریت است و این نه تنها به حال فقیر مطلوب است به حال غنی هم مطلوب است. بعد به دانش می پردازد و می گوید که ریاضیات از این سبب که از طبیعت الهام می گیرد به دانش های تجربی نزدیک است و از این سبب که با احساسات ذهنی و درونی سر و کار دارد به هنر نزدیک می شود و شاید بتوان گفت ریاضیات پلی است که هنر را به دانش مربوط می کند. ریاضیات در جلوۀ واقعی خود همچون هنر، زیبا و شوق انگیز و شخصی است و همچون دانش های تجربی زندگی ساز و آموزنده و تکامل دهنده است. تنها خواستم به یاد همه بیاورم که این انسان از معدود انسان هایی است که در جامعۀ بشری، زیستن راحت خود و لذت های امکان پذیر خود را فدای از بین بردن دردهای دیگران می کند دربه دری ها و زندان ها را می پذیرد تا دیگران بتوانند فرصتی پیدا کنند از مبارزات او و این ها کسانی هستند که به خوبی گفته شده که مرگ را پلی ابدی بین امروز و انسانیت آینده می کنند."

در بخشی دیگر، دکتر محمد باقری از خاطرات پرویز شهریاری از دوران فعالیت های سیاسی اش، یادی کرد:  

"امروز روز ملی ریاضیات است و مناسبتی است که از استاد شهریاری تجلیل شود. روز ملی ریاضیات براساس نوشته های قدیم سال روز تولد خیام می باشد. وقتی در سال 1329 به دنیا آمدم آقای شهریاری در زندان بود و من بعدها در دوران تحصیل با آثار ایشان آشنا شدم. من که بارها پای تخته برای درس ریاضی رفته بودم و مطالب برایم دشوار و نامفهوم بود؛ با مطالعۀ آثار آقای شهریاری بود که دنیای زیبا و منظم ریاضیات را یافتم و متوجه شدم که ریاضی مثل شعر و موسیقی دلپذیر و رضایت بخش و الهام بخش است. در سال 1357 که آقای پرویز شهریاری در دانشگاه آزاد مشغول به کار بودند، مجلۀ آشنایی با دانش و آشتی با ریاضیات را منتشر می کردند. من که سال ها با آثار ایشان زندگی کرده بودم و دریچه ای گشوده بود که هم تنهایی را تسکین می داد و هم زیبایی طبیعت و ریاضیات را نشان می داد، آدرس محل کارشان را پیدا کردم و نزد ایشان رفتم. با خوشرویی پذیرای من بودند و اجازه دادند که هر زمان کاری داشتم به دیدارشان بروم. دیدار ایشان آنقدر هیجان انگیز بود که گذشت زمان را متوجه نمی شدم. هر بار که می خواستم ایشان را ملاقات کنم بر روی کاغذی سوال هایم را یادداشت می کردم. بعدها با نشریاتی که استاد منتشر می کردند همکاری داشتم و این یک دوستی استاد و شاگردی بود و البته نه مراد و مریدی چون گاهی با نظراتشان مخالفت می کردم و با هم در موردش بحث می کردیم و این لازمۀ رابطۀ واقعی و منطقی بود. آقای شهریاری، زندگی پر فراز و نشیبی داشته است. از جمله خاطراتی که برایمان می گفتند گرچه از پهلوانی ها و پایمردی های خودشان چندان صحبتی نمی کردند ولی تعریف می کردند که یکبار که ایشان را از کمیته مشترک به سمت دادگستری می بردند، در راه سرباز محافظ به آقای شهریاری می گوید که اگر شما از دست من فرار کنید فوقش این است که برای من چند ماه اضافه خدمت می نویسند اما شما جوانی و از مرگ نجات می یابی. می خواهی فرار کن! آقای شهریاری حاضر نشده بود فرار کند و این گرفتاری را برای او ایجاد کند و عقیده داشت که کاری را که خود کرده و خواسته خود نیز مشکلاتش را تحمل می کند. آقای شهریاری آدم ها را سیاه و سفید نمی دید. استاد شهریاری تعریف می کردند که یکبار شکنجه اش کرده بودند و در سلول انفرادی بود، گروهبان آمده و گفته بود که از مردانگی تو خوشم آمد و شربتی به او داده بود. خاطرۀ دیگر از همین گروهبان اینکه خانم آقای شهریاری به دیدارش به زندان آمده بودند این ها در فاصله ای که توری وسط بود باید بلند صحبت می کردند که صدای ملاقات کننده ها را بشنوند. گروهبان می شنود که همسر آقای شهریاری به او می گوید که پول نداریم. آقای شهریاری می گوید که در بانک حساب داریم و همسرشان بیان یم دارند که من مراجعه کردم اما گفته اند خود صاحب دفترچه باید بیاید. گروهبان بعدها روزی به شهریاری کمک می کند که از زندان خارج شود و همراه او برای انجام کار بانکی و دادن مبلغ به خانواده اش برود و دوباره او را به زندان بازمی گرداند. یکی از همکاران ایشان تعریف می کنند که روزی عده ای به مدرسه آمدند و آقای شهریاری را بردند می گوید که به کلاس ایشان رفتم و گفتم که استاد نمی توانند این جلسه بیایند و من قرار است به جای ایشان تدریس کنم. چند جلسه ای به جای ایشان رفته بود و تدریس کرده بود و بعد از مدتی هم مزد خود را گرفته بود به خانوادۀ آقای پرویز شهریاری از طریق برادرش هرمز شهریاری می رساند. همان زمان که شهریاری در زندان بود و کتاب تاریخ ریاضی «رنه تاتون» را ترجمه می کرد و وقتی از زندان آزاد شد کتاب چاپ شد و در چاپ دوم از کمک دوست همکارش که به جای او در این مدت تدریس کلاس هایش را به عهده داشت، تشکر کرد. همچنین استاد  تعریف می کرد در آن دوره ای که فعالیت سیاسی و مشغلۀ کاری زیاد بود و تدریس، یکبار که سر کلاس عصر رفته بودند از فرط خستگی پشت میز خوابشان برده بود و می گفتند وقتی که بیدار شدم دیدم بچه ها ساکت نشسته اند تا استاد خسته اشان اندکی استراحت کند. مطلبی دربارۀ ایشان نوشته ام که چندین بار در مطبوعات چاپ شد که برایتان می خوانم :

"یادی از پرویز شهریاری آموزگار ریاضی و ریاضت و آزادگی.

بی مهری دیگری در حق پرویز شهریاری است اگر بخواهیم ولو برای جبران بی مهری های پیشین از او چهره ای فرا انسانی و مطلق و بی کم و کاست ترسیم کنیم. شهریاری خود آموزگار اندیشه و منطق و استقلال فکر و واقع بینی بود ده ها سال پیش در خلوت درس و شعر و تأمل نوشته های ریاضی جذاب و الهام بخش پرویز شهریاری هم پای شعر سایه و نثر به آذین باغ جانم را آبیاری می کرد و مرا به ژرفای خیال می برد و به تفکر وا می داشت. اندکی خوراک و کتابی برمی داشتم و توشۀ جسم و جان و با دوچرخه به درختزاری بیرون شهر رشت که باغ مسیو خوانده می شد، می رفتم و پای درختی بر شیب مشرف به گوهر رود می نشستم. خلوتگاهی که در آن تنها گاهی بازیگوشی پرنده ای، وزیدن نسیمی و یا افتادن برگی رشتۀ افکار دور و دراز ریاضی را می گسست. ده ها سال بعد هنوز رهنمودهای او رهگشاست. مهم این است که ذهن را فعال نگه داریم و هنوز نا امید نشویم. هر کسی دارای استعدادی است در هنر و صنعت و دانش و کافی است منظم کار کنیم و سخت کار کنیم و از شکست نهراسیم و به این نکته توجه داشته باشیم که هر شکستی مقدمۀ پیروزی است به شرط اینکه پیگیر باشیم و از ناکامی های نخستین میدان را خالی نکنیم. برای من که از عطا و لقای استاد برخوردار بودم این گفته های ساده و روشن و رهگشا از آن رو بیشتر به دل می نشیند و الهام می بخشد که خود او در حد امکان چنین زیسته است. در نوشتار و گفتار و رفتار چنین کرده و در کردار پایبندی به اصول را با وسعت مشرب در حین دشواری آمیخته است و شکیبایی و پایمردی و مداومت را با نظم و پیگیری همراه داشته است. اگر هیچگاه پای از راه نگردانیده رگ های گردن هم به حجت قوی نکرده است. فروتنی وآرامش او بارها مخالفان را برجای نشانده و دشمنی آن ها را به دوستی و ارادت تبدیل کرده است. اعطای دکتری افتخاری به او از سوی دانشگاه زادگاهش کرمان، بیش از آنکه افتخار تازه ای برای او باشد بر اعتبارعنوان دکتری افزود و حاکی از شجاعت و انصاف و خردورزی بانیانش بود. ویژگی هایی که متأسفانه در محیط دانشگاهی ما هنوز کمیاب است. جا دارد بیندیشیم چگونه در میان صدها و هزاران تن که شرایطی کم و بیش یکسان دارند یک تن آرام آرام چنین فراتر رفت و فراتر ایستاد. بی گمان عامل های بی شماری در شکل گیری شخصیت و مسیر زندگی افراد اثر دارد از این میان شاید بتوان گفت که دشواری های زندگی در کودکی و نوجوانی و پرورش ریاضی ذهن بیشترین سهم را در تکوین شخصیت برجستۀ شهریاری داشت. این موضوع بخصوص برای نوجوانان که گاه زیاده خواه و شتاب زده هستند یا اهمیت پرورش ریاضی ذهن را در نیافته اند، بسیار آموختنی است. ادب او هم آموختنی بود. با دیگران فارغ از سن و جنس و معلومات و مقام و طرز فکرشان با احترام و مهربانی برخورد می کرد و آرامش و تبسم همیشگی او این پیام را با خود داشت که گرهی که امروز باز شدنی نیست شاید همین فردا یا فردای دورتری باز شود. کارهای ریاضی پرویز شهریاری علاوه بر کتاب های آموزشی مکمل درسی در زمینۀ آموزش و تاریخ و سرگرمی های ریاضی بوده است و شاید از این لحاظ بتوان او را با آدولف آندری یوشکیویچ (ریاضی دان  و تاریخ نگار ریاضیات اهل روسیه که به تاریخ ریاضیات دورۀ اسلامی هم پرداخته است)، مقایسه کرد. اعضای خانوادۀ یوشکیویچ به غرب مهاجرت کرده و در پایان عمر در تنهایی زیست و تنها شاگردانش به او سر می زدند. شهریاری آرزومند بهروزی مردم و شکوفایی سرزمینش بود و بهای این آرزو را هم مشتاقانه پرداخت بی آنکه پیرو احساسات زودگذر باشد. او مصداق این بیت سایه بود که:" دل چو با عشق و خرد همره شود / دست نومیدی از او کوته شود.

در پایان خلاصه ای از مقدمۀ برتراند راسل از زندگینامۀ خودنوشتش را که پرویز شهریاری هم مصداقی از محتوای آن است برایتان می خوانم:"سه شور ساده اما به غایت نیرومند بر زندگیم فرمان رانده اند؛ آرزوی عشق، جستجوی دانش و غم جانکاه درد و رنج بشر. در پی عشق بوده ام نخست بدان رو که سرمستی می آورد باز در پی عشق بوده ام بدان رو که تسکین دهندۀ تنهایی است. سرانجام باز هم در پی عشق بوده ام بدان رو که در پیوند عشق چشم انداز بهشتی را که قدیسان و شاعران به تصویر درآورده اند دیده ام. با شوری همانند در پی دانش بوده ام. آرزو داشته ام که قلب انسان ها را ادراک کنم. آرزومند بوده ام که بدانم چرا ستارگان می درخشند و کوشیده ام به چگونگی توان های فیثاغورثی پی ببرم و توانسته ام اندکی و نه بیش، آن را دریابم. عشق و دانش تا بدانجا که امکان پذیر بوده است مرا به سوی آسمان ها بالا برده اند اما همیشه شفقت و دلسوزی مرا به زمین بازگردانیده است. پژواک فریادهای درد و رنج در قلبم طنین انداز می شود و کودکان  گرسنۀ قحطی زده و قربانیان شکنجه دیدۀ ستمگران و پیران فرطوط بیچاره که باری بر دوش فرزندان خود هستند وسراسر دنیای تنهایی و فقر و درد زندگی آرمانی انسانی را مسخره، جلوه گر می سازد. آرزو می کنم که از بدی ها بکاهم اما نمی توانم از این رو من هم رنج می برم. این زندگانی من بوده است و من آن را شایستۀ زیستن یافته ام و  چنانچه اگر فرصتی دیگر دست دهد بازهم چنان خواهم زیست."

در بخشی از این نشست، سردبیر مجلۀ بخارا، پیامی از ونکوور به قلم مژده شهریاری، فرزند استاد را قرائت کرد:

"به لطف دوستان ارجمندمان محمد محمدعلی و و آقای کاظم اسکوچ پیام کوتاهی از خانم مژده شهریاری دختر استاد به مجلس رسیده که برایتان می خوانم:

درود به دوست داران پدرم، پرویز شهریاری

در ابتدا از طرف خودم و خواهر و برادرهایم از گردهمایی شما برای ارج گذاشتن به خاطرۀ پدرم سپاسگزارم. پرویز شهریاری متعلق به مردم ایران و فرهنگیان و دانش دوستان است و شکی ندارم که اگر از پیش ما نرفته بود از برنامۀ شما و گردهمایی شما بسیار خشنود می شد. چهار سال از مرگ پدر گذشته ولی برای من و بی شک برای همۀ کسانی که او را می شناختند حرف ها و اندیشه ها و کردارش همیشه زنده است. باز هم از شما سپاسگزاری می کنم و شب خوبی را برایتان آرزومندم."

دیگر سخنران این نشست، دکتر بهمن اصلاح پذیر، از خدمات پرویز شهریاری در بخش فرهنگ ایران، گفت: 

"مسأله ای که در موردش سخن خواهم گفت، اثرات استاد شهریاری بر روی فرهنگ ما است. این مسألۀ مهمی بود که ما بدانیم استاد شهریاری چرا نسبت به سایر اساتید ریاضی ارجحیت داشت. اگر بدانیم ایشان در چه مواقعی چه کارهایی را انجام داده اند، آنگاه می توانیم بگوییم او با اساتید دیگر در چه ویژگی هایی متفاوت بود. استاد شهریاری با تیزهوشی بسیاری که داشت همواره آن موردی که ضرورت فرهنگ ما بود درک می کرد و سعی داشت آن مشکل را حل کند. نمونۀ بارز ایشان این است که ما در دوران 1320 تا 1340 از نظر علم ریاضی و سایر علوم باجهان خارج فاصله ای بسیار بزرگ داشتیم اما استاد شهریاری با درک این مطلب وقت بسیاری را گذاشت که این اختلاف و شکاف بزرگ را جبران بکند. شما در همین فاصله می بینید ایشان با درایت بسیار کتاب های ریاضی را که به زبان روسی بود ترجمه کرد. در آن زمان اتحاد شوروی سرآمد ریاضی دان های جهان را داشت و کتبی که در آنجا تألیف می شد بهترین کتاب های ریاضی جهان در آن دوران بود، استاد شهریاری تمام عمر خودش را صرف این کرد که این کتاب های بی نظیر را به زبان فارسی ترجمه کند تا اختلاف علم و سواد آن دورۀ ما را با جهان خارج پر بکند. این وظیفه ای که استاد برای خود حس می کرد تا روز آخر زندگی اش ادامه داد. به هر حال درک ضرورت ها برای استاد شهریاری امر بسیار بدیهی و کارگشا بود به همین جهت است که ما بدون اینکه متوجه شویم ناخودآگاه ایشان را دوست داریم. آنچه که ایشان کرده است ضرورت های تاریخی برای ملت ماست. نمونه اش را عرض کردم. اگر کتاب های ایشان را بشماریم تألیفاتش سیصد جلد کتاب است. نمونۀ دیگر از کارهای ایشان این است که چه زمانی چه کسانی به چه چیزهایی احتیاج دارند و آن احتیاجات را از نظر علمی بپوشانند. ما در زمانی قرار گرفتیم که دختران دانش آموز و زنان ما نسبت به کسب دانش، مورد بی مهری قرار  گرفتند  و تقریبا می رفت که درهای دانش آموزی بر روی زنان بسته شود. در این دوران است که استاد شهریاری در مجلۀ آشتی با ریاضیات یک صفحه به نام زنان ریاضی دان باز می کند. زندگی نامه اشان را می نویسد و نقل قول می آورد و از دختران ما می خواهد که مانند آن ها در علم ریاضی بکوشند و سرآمد باشند. آن زمان کسی اصلا به این فکر نبود که برای زنان ما چنین کاری را انجام دهد و راه را برای آن ها نشان دهد و بگوید که می توانید! شما اگر آرشیوها را به یاد داشته باشید با تیراژ بسیار محدودی با خون دل استاد، این مجله به چاپ می رسید ولی در کنار این اثر سعی داشت که به دختران ما بگوید شما می توانید و صاحب این اندیشه هستید که علم ریاضیات را بیاموزید و خیلی هم خوب بیاموزید. چنانچه دانش آموزان آن دورۀ ما خانم مریم میرزا خانی بودند که سال گذشته برندۀ جایزۀ فیلدز ریاضی شدند که هم تراز با جایزۀ نوبل است. پس می بینیم آن زمانی که استاد شهریاری تشویق کرد که بخوانید و شما می توانید، دختران دانش آموز ما خواندند و ثابت کردند که می توانند. امروزه ما بیش از صد دانش آموز دختر داریم که دارای مدال طلای جهانی ریاضی هستند. ولی اهمیت کار را می خواستم بگویم. ایشان در زمانی که درهای دانشگاه ها بسته شد و هیچ روزنه ای برای گسترش فرهنگ وجود نداشت، این صفحه را باز کرد. برای کسانی که علاقه دارند و می توانند پیشرفت کنند. پس درک ضرورت استاد شهریاری است که او را متمایز از سایر ریاضی دان ها می کند، وگرنه این فرمول ها و داستان های ریاضی را همه می دانیم. استاد شهریاری پشت این صحنۀ آرایش یافتۀ ریاضیات که برای ما می نوشت کار دیگری انجام می داد. در سر کلاس درس بدون اینکه متوجه شویم استاد دست ما را می گرفت و پشت این صحنه می برد. به ما یاد می داد پشت صحنه را ببینیم و تسلیم صورت ظاهر صحنه نشویم و اساس کار در پشت صحنه است. به ما یاد می داد که نهان بین باشیم. همان زمان که شاگردش بودم از تاریخ ریاضیات برایمان می گفت. اولین بار از اواریست گالوا صحبت کرد. ریاضی دانی که در دوران جوانی کشته می شود. استاد برایمان می گفت که این ریاضی دان چرا ارزش دارد نه فقط بخاطر ریاضی دان بودن بلکه او سر عقیدۀ خود محکم ایستاد و کشته شد. در ادامه به دو کتاب ایشان اشاره می کنم که «اخلاق در ریاضیات» و «زیبایی شناسی در ریاضیات» هستند. مطابق نظریاتی که در فلسفۀ علمی وجود داشته این است که گسترش و توسعۀ تفکر در زیبایی شناسی منجر به ایجاد حس وطن پرستی قوی تری می شود و این یک اصل در فلسفه است. اگر می خواهید انسان هایی را پرورش دهید که وطن پرست باشند و میهن خود را دوست داشته باشند باید به آن ها زیبایی شناسی را بیاموزید و حس زیبایی شناسی آن ها را تقویت کنید. در مجلات استاد اگر دقت کنید وقتی به فرهنگ ایرانی رجوع می کند معماری ایرانی را جلوی چشم شما می آورد. کاشی کاری های زیبای ایرانی را در مجلاتش چاپ می کند. همۀ این ها سعی بر این دارد که حس زیبایی شناسی را در ما تقویت کند و با هدف برنامه ریزی شده ای چاپ شده است. استاد شهریاری به این ترتیب می خواست از ما انسان هایی بسازد که وطنش را دوست داشته باشد و برای میهن خود خدمت کند همچنان که به دانش آموزان می گفت بروید آموزش ببینید و برگردید شما برای همین خاک هستید. پس استاد شهریاری در این حوزه ها و قلمروهای وسیع تر در دنیای ریاضی وارد می شد ولی اسلوبی که داشت این بود که می توانست از ریاضیات در شاخه های دیگر نیز استفاده کند. سه اصل بزرگ در آثار استاد وجود دارد که یکی آگاهی بسیار خوب است. زمانی که ما آگاه بشویم امیدورا خواهیم بود و امید و آگاهی دو طرف یک سکه هستند و زمانی که شما امیدورا باشید، می توانید پیروز شوید این سه چیزی است که می توانید از استاد بیاموزید."

در این مجلس، دکتر عرفان صلواتی، از بخش خدمات آموزشی تألیفات ریاضی دکتر شهریاری برای نسل جدید، سخن به میان آورد:

"از بین  سخنرانان این جلسه گمان کنم تنها شخصی هستم که سعادت این را نداشتم که استاد شهریاری را از نزدیک ببینم. ولی من استاد را  از طریق کتاب هایشان کم نشناختم. آشنایی من با آثار ایشان از زمان کودکی آغاز شد. درآن زمان، علاقه مند به کتاب و یادگیری در زمینه های مختلف علمی بخصوص ریاضی بودم. ولی خب متأسفانه کتاب خوب کم بود و کتابی نبود که ذوق علمی را در من برانگیزد. اما کتب پرویز شهریاری از معدود کتبی بود که نیاز من را برآورده می کرد. این اولین آشنایی من با پرویز شهریاری و شاید آشنایی من با ریاضیات بود. سال های آخر دبیرستان در المپیاد ریاضی شرکت کردم و در آن زمان منابع خوبی در این زمینه وجود نداشت و بیشتر منابعی که وجود داشت باز هم آثار استاد شهریاری بود و من به طور جدی کتب ایشان را خواندم و درواقع به المپیاد رسیدم و در بخش جهانی مدال کسب کردم و این دورۀ دوم ارتباط من با استاد شهریاری بود. بعد از آن وارد دانشگاه شدم در بخش کارشناسی ارشد و دکتری و در نقش معلم فعالیت کردم و حالا با دیدن سختی ها، کار بزرگ استاد را درک می کردم و متوجه شدم که چقدر سخت است که ریاضیات و فرمول های پیچیده را با زبان ساده برای دانش آموزان بیان داری. سعی داشتم ریاضیات پیشرفته را آنطور که جذاب است برای شنوندگان و دانشجویانم ارائه کنم. تلاش هایی در سال های اخیر و با همکاری دوستان دیگرم  که دغدغه ای مشترک با استاد شهریاری که همان ترویج ریاضی در کشور بود، داشتیم که نشریه ای با عنوان «پرگار» را ارائه کردیم و الگوی خود را آثار استاد شهریاری قرار دادیم. امیدوارم که تا حدودی موفق بوده باشیم. اما در مورد آثار ایشان و ویژگی هایی که این آثار را برجسته کرده است: صحبت هایم بیشتر در بخش تألیفات و فعالیت های استاد در زمینۀ ریاضی است گرچه می دانم شخصیت چند بعدی ایشان فراتر از این است که در این بعد محدود شود. بیشتر از صد جلد تألیف و ترجمه دارند و کتاب هایی که بسیار خوب و به جا بوده است و هر کدام به جای خود یکی از نیازهای آموزشی ما را پر می کند. در مورد نشریاتی که ایشان یا سردبیر بودند و یا به نوعی کاری داشتند می توان به  نشریۀ یکان و برهان و آشتی با ریاضیات اشاره داشت و چیز جالبی که شنیدم این بود که جلسات هیئت تحریریۀ برهان، سال ها در منزل ایشان برگزار می شد. اگر بخواهم برخی ویژگی های استاد شهریاری را نام ببرم، ذوق ریاضی او است و این را می توان از انتخاب کتاب هایی که ترجمه می کردند و موضوعاتی که برای تألیف کتاب انتخاب می کردند پی برد. یکی از امتیازات ایشان آشنایی با زبان روسی بود و ترجمۀ این کتاب ها که خب ریاضی دان های روسی از شهرت جهانی برخوردار هستند و حتی تألیفات ایشان هم ارزش زیادی دارد. کتبی که بسیار تأثیرگذار بودند همچون کتاب «روش های جبر» که سال هاست چاپ می شود. ایشان اهمیت عمومی سازی ریاضی و آموزش ریاضی به نسل جوان را درک کرده بود. اگر آثار استاد را نگاه کنید مخاطب آن اغلب نسل جوان است. پرویز شهریاری یک نقش ویژه ای  ایفا کرده است. به نظر من یک فضایی که در نظام آموزشی بین دبیرستان و دانشگاه که در زمینۀ ریاضی وجود داشت را پر کرد. اگر به نظام آموزشی ما نگاه کنید یک آموزش و پرورش داریم و یک نظام عالی و ارتباطی میان این دو نیست. ما کم می بینیم که استاد دانشگاهی در زمینۀ دبیرستان فعالیت کنند ولی پرویز شهریاری یک پلی بود میان این و خوب می توانست دانش آموزان ما را به ریاضیات دانشگاهی وصل کند. امیدوارم بعد از پرویز شهریاری بتوانیم چنین شخصیتی را پیدا کنیم. به طور خاص یک خدمت مهم ایشان آشنا کردن جامعۀ ریاضی ما با مسابقات بین المللی بود. اولین المپیاد ریاضی که کشور ما به طور جدی در آن شرکت کرد المپیادی بود که سال 1366 برای اولین بار کشور ایران یک تیم اعزام کرد ولی  می بینیم که ایشان سال ها پیش از این در یکی ازشماره های مجلۀ آشتی با ریاضیات، مقالۀ مفصلی در مورد المپیاد می نویسد. در پایان، تنها دو پیشنهاد دارم: یک کار ارزشمندی که می توان انجام داد این است که آثار نایاب پرویز شهریاری را دیجیتالی کنیم و در اختیار مخاطبان قرار دهیم چرا که کتب ارزشمند هستند و تکرار نشدنی. دیگر اینکه جایزه ای تحت عنوان پرویز شهریاری قرار دهیم که به کسانی که کتاب های ریاضی برای دانش آموزان دبیرستان می نویسند، اهدا شود. شاید این باعث شود که افرادی اینچنین دوباره تکرار شوند. در پایان تشکر می کنم از بانیان این جلسه چرا که به نظرم جا داشت جامعۀ ریاضی کشور چنین بزرگداشتی برگزار کند اما خب جامعۀ ادبی کشور این کار را انجام داده اند و بابت این اقدام پسندیده از ایشان تشکر می کنیم."

هارون یشایایی، به دین زرتشتی پرویز شهریاری و ویژگی تعامل ادیان و نژاد فرهنگ ایران، اشاره داشت:

"از ما چند نفری که در اینجا صحبت کردیم همگی موهای سرمان سفید بود. فقط یک جوان اینجا صحبت کردند که استاد ریاضیات دانشگاه هستند. آقای صلواتی. وجود ایشان، نشانۀ این است که تفکر پرویز شهریاری مستدام است و این عشق و تفکر زنده است. بهترین میراثی است که پرویز شهریاری برای ما گذاشته، آدم هایی از نسل عرفان صلواتی است. دیگراینکه قبل از اینکه تولد خیام به روز ریاضیات مرسوم شود، پرویز شهریاری در پایان فیلم مستندی که ملاحظه نمودید، در مورد اهمیت خیام برای دانش آموزان صحبت کردند که ریاضیات جهان چقدر مدیون ایران است. اما علت اینکه بنده سخنرانی دارم این است که آقای شهریاری زرتشی بودند و من یهودی هستم. جمعیت اقلیت های دینی در ایران کم است. اما بارها حضور شخصی مثل آقای چکنواریان را می بینم که حماسۀ خلیج فارس را ساخته اند که اینقدر شوق انگیز است با خلوص نیت و هم وطن ارمنی ما صداقت و توانایی خود را در مورد ایران در این اثر نشان داده است. چندی پیش شبی با نام «سلیمان حییم» برگزار شد که به فرهنگ ایران خدمات ویژه ای انجام دادند. ایشان هم به عنوان یک یهودی متعهد به ایران است. ملت ایران در این تفاهم مشترک مفهوم پیدا می کند. در این هم زیستی و برابری معنی می یابد. آروزی ما این است که این تفاهم به هیچ دلیل از بین نرود. فرهنگ ایرانی هیچگاه پذیرای تهاجمات نژادی و مذهبی نبوده است."

 

 آخرین سخنران این جلسه، دکتر پارسی نژاد، به خاطرۀ خود از همکاری با پرویز شهریاری پرداخت:

"به تعبیر سایه، شاعر بزرگ روزگار ما، پرویز شهریاری از مردانی است که «میزان شأن آدمی» بود. من چهل و پنج سال پیش (سال 1350) به دعوت او به گروه فرهنگی مرجان پیوستم. او برنامۀ «شهر آفتاب» مرا در تلویزیون دیده بود. در محل کارم به سراغم آمد. من در شهر آفتاب کتاب های تازه را بررسی می کردم. گفت که دیگر رغبتی به همکاری با گروه فرهنگی خوارزمی که خود از بنیانگذارانش بود، ندارد. او که در پی دانش و دانایی هر چه بیشتر جوانان ایران بود اغراض سودجویانۀ همکاران خود را بر نمی تابید. می خواست گروهی بسازد که معلمان همکارش در سود حاصل از کار خود سهیم باشند. می دیدم که او به راستی به حقوق معلمان باور دارد. می خواست که در این راه من همکارش باشم. او باور داشت که معلمان از زحمتکش ترین طبقات جامعۀ ایرانی هستند. آدمیزادگانی رنجبر و ساده دل هستند که جماعتی شیاد از ایشان بهره کشی می کنند. کار را معلمان می کنند و سود آن را بیگانگان می برند. به او گفتم چرا در این شرکت سهامی مرجان جز معلمان دوستان دانشمند را فرا نخوانی؟ پذیرفت. چنین بود که من از استاد پرویز خانلری، دکتر محمد جعفر محجوب، دکتر حمید عنایت، دکتر حسن مرندی، نجف دریابندری، جهانگیر افکاری و بسیاری دیگر درخواست کردم که به گروه مرجان بپیوندند. و اما در گروه زبان و ادبیات فارسی من خوش فکرترین معلمان نو اندیش را که همه خود اهل شعر و سخن بودند، به همکاری فرا خواندم. از میان ایشان می توانم از محمد زهری، محمد حقوقی، حمید مصدق، منوچهر نیستانی و اصغر واقدی یاد کنم که همه دانش آموختۀ زبان و ادبیات فارسی بودند و دریغا که جز آخرین تن، هیچ یک دیگر درمیان ما نیستند. من برای کتاب جنب درسی ادبیات فارسی دانش آموزان «جُنگ مرجان» را تهیه کردم که دربرگیرندۀ خواندنی ترین نمونه های شعر و داستان و ترجمه از ادبیات ایران و جهان بود. جنگ مرجان چنان دلخواه جوانان واقع شد که انتشارات امیرکبیرآن را در شمارگان بسیار منتشر کرد. ناگفته نماند که من این کارها را همه با یاری و پشتیبانی پرویز شهریاری می کردم که کار آموزش را تنها محدود به کتاب های درسی رسمی نمی دید. او نیز چون من جنگ مرجان را وسیله ای برای پرورش فکر جوانان می خواست. همان گونه که در رشتۀ تخصصی خود نیز، ریاضی را وسیله ای برای رشد و پرورش فکر تحلیلی و استدلالی و منطقی می دانست. استاد شهریاری افت عقب ماندگی جامعۀ ایرانی را جهالت و نادانی می دانست. چنین است که او همۀ زندگی خود را بر سر دانش و دانایی و بیداری فرزندان ایران گذاشت. اگر به مسلکی دل بست و در راه رسیدن به آرمان های آن به زندان رفت و شکنجه شد و سختی بسیار دید تنها برای پیکار با ستم و نادانی بود. برگ برگ کارنامۀ پربار او که بیش از سیصد کتاب و هزار مقاله را در خود دارد، به این خواست او برای پیکار با نادانی شهادت می دهد. پرویز شهریاری آموزگاری بود که از ژرفنای رنج برخواست. با دستانی تهی زندگی اش را ساخت و به پایگاه ارجمند دانش و دانایی رسید. اما او تنها در بند زندگی خود نبود. همیشه نگران آیندۀ دشوار مردم ایران این خلق پرشکایت گریان بود و برای رهایی و رستگاری آن ها می کوشید. آموختن دانش در مدرسه و کتاب یکی از راه هایی بود که او برای رهایی و رستگاری مردم ایران کارساز می دید. در آستانۀ پنجمین سال در گذشت این آموزگار بزرگ بیاموزیم از او بردباری و شکیبایی و راه فروتنی و مهربانی را، و دل بستن به کارهای بزرگ را. او میزان شأن و شرافت آدمی بود."

در بخش هایی از شب «پرویز شهریاری»، مستند «فانوس گلستان» شرحی از زندگانی این ریاضی دان  ایرانی، به کارگردانی میلاد درویش به نمایش در آمد.

پرویز شهریاری، آموزگار ریاضی

 

 

|۱۳:۵۷,۱۳۹۵/۲/۲۹| بازدید : 21 بار

 

 

                                                              

پریسا احدیان: عصر سه شنبه، بیست و هشتم اردیبهشت ماه سال یکهزار و سیصد و نود و پنج که مصادف بود با روز جهانی ریاضی و بزرگداشت خیام و نیز سالگرد درگذشت استاد پرویز شهریاری مجله بخارا با همراهی بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار، گنجینۀ پژوهشی ایرج افشار، مرکز دایرة المعارف بزرگ اسلامی و  نشریۀ فرهنگی هنری روایت،  دویست و چهل و ششمین نشست از مجموعه شب های بخارا را به  پرویز شهریاری اختصاص داد.

در ابتدا علی دهباشی ضمن خوشامدگویی به میهمانان این نشست، گفت:

"در آستانۀ پنجمین سالگرد درگذشت زنده یاد استاد پرویز شهریاری هستیم و این مجلس را به یاد و خاطرۀ آن زنده یاد برگزار می کنیم. امروز به حوزۀ فعالیت های ایشان چه در زمینۀ ادبیات  و ریاضی که شناخته شده تر هستند و چه زمینه های دیگر، دوستان به تفصیل خواهند گفت. من به عنوان شخصی که کار مطبوعاتی خود را انجام می داد از سال های پیش خوانندۀ مجله ای بودم که ایشان منتشر و اداره می کرد و همیشه برای من یک نشریه ای بود که می خواست و می دانست که چه کار می خواهد انجام دهد و آن هم در دوره ای که نشریات دیگر تکلیف خودشان را نمی‎دانستند. اگرچه «چیستا» آخرین کار مطبوعاتی استاد شهریاری نبود اما از کارهای مهم دورۀ زندگی ایشان به شمار می رفت."

اولین سخنران این نشست، دکترغلامحسین صدری افشار از دوران زندگی پرویز شهریاری و فعالیت های وی و دوران همکاری با ایشان، سخن گفت:

"در تابستان 1330 نوجوانی بودم که پس از برگزاری تظاهراتی در تبریز ناگزیر به تهران گریخته بودم و برای ملاقات با زندانیان سیاسی به زندان قصر رفتم و در کنار دهها زندانی سیاسی برای نخستین بار پرویز شهریاری را دیدم. اندکی بعد او از زندان آزاد شد و گاه در دفتر جمعیت مبارزه با استعمار او را می دیدم که جوانی موقر و آرام بود و اغلب در حال نوشتن. پس از کودتای 28 مرداد او همچنان به فعالیت سیاسی خود ادامه داد تا دستگیر شد و مدتی را در زندان گذراند. در سال 1355 هم 40 روزی زندانی شد، همچنین سال های 62-1363.  دربارۀ فعالیت سیاسی او چیزی نمی گویم، چون در جریان دقیق آن نبوده ام. اما در اینباره باید سه نکته بگویم: اول اینکه هرگز از کسی نشنیدم که او در بازجوییها کسی را لو داده باشد، بلکه با هوشیاری و نرمخویی و خود را به آن راه زدن همیشه از دادن اطلاعات زیانبخش به حال دیگران خودداری کرده بود. سوم اینکه در سراسر دوران طولانی آشناییمان هرگز از او چه مستقیم و چه غیر مستقیم سخنی نشنیدم که نشانۀ تغییر یا تزلزل اعتقاداتش باشد. همکاری من با شهریاری در سال 1345 آغاز شد. در آن هنگام او مرا به بنیاد فرهنگ ایران برد که در آنجا در حال تهیه و تألیف  فرهنگ اصطلاحات علمی و فنی بودند و من به برگه نویسی از کتاب های داروپزشکی مشغول شدم. در آن هنگام او علاوه بر کارهای فرهنگی متعدد سردبیری ماهنامۀ سخن را بر عهده داشت و من به خاطر تجربه ای که در چاپ و مطبوعات داشتم، در نمونه خوانی کمکش می کردم. پس از مدتی او از من خواست مطالبی در معرفی کتاب های علمی ایران برای سخن علمی بنویسم و کم کم فرصتی فراهم شد که از سال پنجم تا هشتم بیشتر کارهای مجله را بر عهده بگیرم. پس از همکاری ما در وزارت علوم، دانشگاه آزاد ایران، مجلۀ آشتی با ریاضیات، آشنایی با دانش، نشریۀ شورای نویسندگان و هنرمندان، هد هد و چیستا مدت بیست سال ادامه یافت. پس از سال 1366 هم در جلسات دو هفتگی که با حضور استادانی همچون دکتر علی نقی منزوی، دکتر محمود عبادیان، دکتر اصلان ضرابی، دکتر حبیب قاسم زاده، دکتر حسن عشایری و دکتر خسرو پارسا برای بحث در موضوع های علمی تشکیل می شد، از مصاحبتش برخوردار می شدم، یا در اینجا و آنجا همدیگر را می دیدیم. شهریاری در شمار ریاضیدانان تراز اول نبود، ولی آنقدر ریاضی می دانست و به آن عشق و احاطه داشت که بیش از هر کسی در ایران در ترویج ریاضیات نقش داشت. او از زبان روسی ترجمه می کرد. ترجمه هایش گاه چندان دقیق نبود، ولی شاید به تنهایی بیش از بیست مؤلف، کتاب ریاضی مفید ترجمه و تألیف کرده است. او ساده، درست و روان می نوشت. معلم بی نظیری بود و اغلب شاگردانش عاشق او بودند. شهریاری از سه راه کوشید دانش و آگاهی را در جامعۀ ایران گسترش دهد: نخست از راه درس و مدرسه، که نشانۀ آن بیش از نیم قرن معلمی و ایجاد گروه های فرهنگی خوارزمی و مرجان با همکاری شادروان باقر امامی بود. دوم ترجمه و تأیف، که شامل بیش از دویست کتاب و صدها مقاله می شود. سوم ایجاد یا همکاری در ایجاد مؤسسات انتشاراتی و انتشار مجلاتی مانند تأسیس شرکت نشر اندیشه، انتشارات خورازمی و انتشارات توکا و انتشار کتاب های سیمرغ در مؤسسۀ امیرکبیر و انتشار مجلۀ سخن، آشنایی با دانش،آشتی با ریاضیات، نشریۀ شورای نویسندگان و هنرمندان، چیستا و آشنایی با ریاضیات، آثار او علاوه بر ریاضیات، طیف گسترده ای از مباحث علمی، فرهنگی و اجتماعی تاریخ علم و حتی داستان را در برمی گرفت. متانت و نرمخویی و گفتار ملایم و نکته سنجی او معمولا مخاطب را جلب می کرد و حس اعتماد و تحسین پدید می آورد. در سال های پایانی عمر، کمتر می دیدمش، ولی همچنان جویای حالش و نگران اوضاعش بودم. چون همیشه خود را مدیون او می دانم. از او بسیار آموختم و همکاری با او راه زندگی مرا نشانم داد، راه ترویج دانش و آگاهی را."

دومین سخنران این جلسه، دکتر جلیل مستشاری با اشاره به متنی از خالق مجلۀ «آشتی با ریاضیات»، به توصیف شخصیت انسانی و انسان دوستی ایشان پرداخت:  

"معنای نام پرویز یعنی خلل ناپذیر، پرویز واقعا اَبرویز بود. دوستان من در مورد توان ریاضی و کارهای مطبوعاتی ایشان سخن گفتند. آنچه که من از پرویز می گویم وجوه انسانی اوست. به دور از آنچه که دستاورد علمی و حرفه ای بوده است.  با پرویز در دانشگاه آزاد ایران در سال 1354 آشنا شدم اما او را از سال 1336 که به تهران برای پایان دوران دبیرستانم آمده بودم، می شناختم. همیشه آرزو داشتم که یک شخصی اینچنین که اینگونه ریز سراغ ریاضیات می رود و تکه های کوچک را برمی گزیند، ببینم. بیان زندگی پرویز است از زبان سایۀ بزرگوار:"من دیده ام بسیار مردانی که خود میزان شأن آدمی بودند /  وز کبریای روح بر میزان شأن آدمی بسیار افزودند." آن زنده اندیشان که دست مرگ را بر گردن خود شاخه گل کردند و مرگ را از پرتگاه نیستی تا هستی جاوید پر کردند. درد دل پرویز از زبان خودش بهتر است که می گوید:"دچار زمانه ای شدیم که دانش از کار افتاده است و جز اندکی کسی نمانده است تا از فرصت برای بحث و پژوهش علمی استفاده کند..." برعکس حکیم نمایان دورۀ ما! و می گوید: زندگی یعنی تلاش برای بهتر شدن روابط اجتماعی و انسانی. زندگی یعنی مبارزه در راه زدودن رنج و اندوه هزاران سالۀ آدمی. زندگی یعنی از بین بردن آنچه که شایستۀ نام انسان نیست و رهاندن انسان از قید بردگی و اسارت." این پرویز است که انسان را به عنوان انسان نوین آیندۀ بشری می بیند نه انسان حقیری که سیستم مالی امروزه به بشریت تحمیل کرده است. این پرویز است که آدم را آدم می بیند. این پرویز است جدا از معادلات ریاضی و جبر و مثلثات و محتوای علمی و فنی خود در پی ارتباط انسانی است. زندگی یعنی تلاش برای حذف کارهای سیاه یعنی تلاش برای شکستن طلسم ناتوانی های انسان، فرو ریختن حصار ها و تنگناهای انسان امروزی. او نظر به ایران تنها ندارد گرچه ایران را عشق می ورزد. او انسان را در تمام این سیاره و سراسر این کره می بیند و آن انسانی که متعلق به این سیاره است را خطاب قرار می دهد و امیدش این است که وقتی از این فراز و نشیب ها به فرازی برسیم که به عنوان انسان بتوانیم خود را خطاب کنیم، باید با هم زندگی کنیم و برای هم زندگی کنیم. گاهی اوقات گفته است که انسان یعنی مبارزۀ طبقاتی بشر برای بهتر زیستن، منظورش مبارزۀ افراد طبقات نیست منظورش معارضۀ مردم با طبقات مختلف نیست منظورش این است که همۀ انسان ها یک راه برای زندگی شاد و خوب دارند و این راه واحدی است. جز این بربریت است و این نه تنها به حال فقیر مطلوب است به حال غنی هم مطلوب است. بعد به دانش می پردازد و می گوید که ریاضیات از این سبب که از طبیعت الهام می گیرد به دانش های تجربی نزدیک است و از این سبب که با احساسات ذهنی و درونی سر و کار دارد به هنر نزدیک می شود و شاید بتوان گفت ریاضیات پلی است که هنر را به دانش مربوط می کند. ریاضیات در جلوۀ واقعی خود همچون هنر، زیبا و شوق انگیز و شخصی است و همچون دانش های تجربی زندگی ساز و آموزنده و تکامل دهنده است. تنها خواستم به یاد همه بیاورم که این انسان از معدود انسان هایی است که در جامعۀ بشری، زیستن راحت خود و لذت های امکان پذیر خود را فدای از بین بردن دردهای دیگران می کند دربه دری ها و زندان ها را می پذیرد تا دیگران بتوانند فرصتی پیدا کنند از مبارزات او و این ها کسانی هستند که به خوبی گفته شده که مرگ را پلی ابدی بین امروز و انسانیت آینده می کنند."

در بخشی دیگر، دکتر محمد باقری از خاطرات پرویز شهریاری از دوران فعالیت های سیاسی اش، یادی کرد:  

"امروز روز ملی ریاضیات است و مناسبتی است که از استاد شهریاری تجلیل شود. روز ملی ریاضیات براساس نوشته های قدیم سال روز تولد خیام می باشد. وقتی در سال 1329 به دنیا آمدم آقای شهریاری در زندان بود و من بعدها در دوران تحصیل با آثار ایشان آشنا شدم. من که بارها پای تخته برای درس ریاضی رفته بودم و مطالب برایم دشوار و نامفهوم بود؛ با مطالعۀ آثار آقای شهریاری بود که دنیای زیبا و منظم ریاضیات را یافتم و متوجه شدم که ریاضی مثل شعر و موسیقی دلپذیر و رضایت بخش و الهام بخش است. در سال 1357 که آقای پرویز شهریاری در دانشگاه آزاد مشغول به کار بودند، مجلۀ آشنایی با دانش و آشتی با ریاضیات را منتشر می کردند. من که سال ها با آثار ایشان زندگی کرده بودم و دریچه ای گشوده بود که هم تنهایی را تسکین می داد و هم زیبایی طبیعت و ریاضیات را نشان می داد، آدرس محل کارشان را پیدا کردم و نزد ایشان رفتم. با خوشرویی پذیرای من بودند و اجازه دادند که هر زمان کاری داشتم به دیدارشان بروم. دیدار ایشان آنقدر هیجان انگیز بود که گذشت زمان را متوجه نمی شدم. هر بار که می خواستم ایشان را ملاقات کنم بر روی کاغذی سوال هایم را یادداشت می کردم. بعدها با نشریاتی که استاد منتشر می کردند همکاری داشتم و این یک دوستی استاد و شاگردی بود و البته نه مراد و مریدی چون گاهی با نظراتشان مخالفت می کردم و با هم در موردش بحث می کردیم و این لازمۀ رابطۀ واقعی و منطقی بود. آقای شهریاری، زندگی پر فراز و نشیبی داشته است. از جمله خاطراتی که برایمان می گفتند گرچه از پهلوانی ها و پایمردی های خودشان چندان صحبتی نمی کردند ولی تعریف می کردند که یکبار که ایشان را از کمیته مشترک به سمت دادگستری می بردند، در راه سرباز محافظ به آقای شهریاری می گوید که اگر شما از دست من فرار کنید فوقش این است که برای من چند ماه اضافه خدمت می نویسند اما شما جوانی و از مرگ نجات می یابی. می خواهی فرار کن! آقای شهریاری حاضر نشده بود فرار کند و این گرفتاری را برای او ایجاد کند و عقیده داشت که کاری را که خود کرده و خواسته خود نیز مشکلاتش را تحمل می کند. آقای شهریاری آدم ها را سیاه و سفید نمی دید. استاد شهریاری تعریف می کردند که یکبار شکنجه اش کرده بودند و در سلول انفرادی بود، گروهبان آمده و گفته بود که از مردانگی تو خوشم آمد و شربتی به او داده بود. خاطرۀ دیگر از همین گروهبان اینکه خانم آقای شهریاری به دیدارش به زندان آمده بودند این ها در فاصله ای که توری وسط بود باید بلند صحبت می کردند که صدای ملاقات کننده ها را بشنوند. گروهبان می شنود که همسر آقای شهریاری به او می گوید که پول نداریم. آقای شهریاری می گوید که در بانک حساب داریم و همسرشان بیان یم دارند که من مراجعه کردم اما گفته اند خود صاحب دفترچه باید بیاید. گروهبان بعدها روزی به شهریاری کمک می کند که از زندان خارج شود و همراه او برای انجام کار بانکی و دادن مبلغ به خانواده اش برود و دوباره او را به زندان بازمی گرداند. یکی از همکاران ایشان تعریف می کنند که روزی عده ای به مدرسه آمدند و آقای شهریاری را بردند می گوید که به کلاس ایشان رفتم و گفتم که استاد نمی توانند این جلسه بیایند و من قرار است به جای ایشان تدریس کنم. چند جلسه ای به جای ایشان رفته بود و تدریس کرده بود و بعد از مدتی هم مزد خود را گرفته بود به خانوادۀ آقای پرویز شهریاری از طریق برادرش هرمز شهریاری می رساند. همان زمان که شهریاری در زندان بود و کتاب تاریخ ریاضی «رنه تاتون» را ترجمه می کرد و وقتی از زندان آزاد شد کتاب چاپ شد و در چاپ دوم از کمک دوست همکارش که به جای او در این مدت تدریس کلاس هایش را به عهده داشت، تشکر کرد. همچنین استاد  تعریف می کرد در آن دوره ای که فعالیت سیاسی و مشغلۀ کاری زیاد بود و تدریس، یکبار که سر کلاس عصر رفته بودند از فرط خستگی پشت میز خوابشان برده بود و می گفتند وقتی که بیدار شدم دیدم بچه ها ساکت نشسته اند تا استاد خسته اشان اندکی استراحت کند. مطلبی دربارۀ ایشان نوشته ام که چندین بار در مطبوعات چاپ شد که برایتان می خوانم :

"یادی از پرویز شهریاری آموزگار ریاضی و ریاضت و آزادگی.

بی مهری دیگری در حق پرویز شهریاری است اگر بخواهیم ولو برای جبران بی مهری های پیشین از او چهره ای فرا انسانی و مطلق و بی کم و کاست ترسیم کنیم. شهریاری خود آموزگار اندیشه و منطق و استقلال فکر و واقع بینی بود ده ها سال پیش در خلوت درس و شعر و تأمل نوشته های ریاضی جذاب و الهام بخش پرویز شهریاری هم پای شعر سایه و نثر به آذین باغ جانم را آبیاری می کرد و مرا به ژرفای خیال می برد و به تفکر وا می داشت. اندکی خوراک و کتابی برمی داشتم و توشۀ جسم و جان و با دوچرخه به درختزاری بیرون شهر رشت که باغ مسیو خوانده می شد، می رفتم و پای درختی بر شیب مشرف به گوهر رود می نشستم. خلوتگاهی که در آن تنها گاهی بازیگوشی پرنده ای، وزیدن نسیمی و یا افتادن برگی رشتۀ افکار دور و دراز ریاضی را می گسست. ده ها سال بعد هنوز رهنمودهای او رهگشاست. مهم این است که ذهن را فعال نگه داریم و هنوز نا امید نشویم. هر کسی دارای استعدادی است در هنر و صنعت و دانش و کافی است منظم کار کنیم و سخت کار کنیم و از شکست نهراسیم و به این نکته توجه داشته باشیم که هر شکستی مقدمۀ پیروزی است به شرط اینکه پیگیر باشیم و از ناکامی های نخستین میدان را خالی نکنیم. برای من که از عطا و لقای استاد برخوردار بودم این گفته های ساده و روشن و رهگشا از آن رو بیشتر به دل می نشیند و الهام می بخشد که خود او در حد امکان چنین زیسته است. در نوشتار و گفتار و رفتار چنین کرده و در کردار پایبندی به اصول را با وسعت مشرب در حین دشواری آمیخته است و شکیبایی و پایمردی و مداومت را با نظم و پیگیری همراه داشته است. اگر هیچگاه پای از راه نگردانیده رگ های گردن هم به حجت قوی نکرده است. فروتنی وآرامش او بارها مخالفان را برجای نشانده و دشمنی آن ها را به دوستی و ارادت تبدیل کرده است. اعطای دکتری افتخاری به او از سوی دانشگاه زادگاهش کرمان، بیش از آنکه افتخار تازه ای برای او باشد بر اعتبارعنوان دکتری افزود و حاکی از شجاعت و انصاف و خردورزی بانیانش بود. ویژگی هایی که متأسفانه در محیط دانشگاهی ما هنوز کمیاب است. جا دارد بیندیشیم چگونه در میان صدها و هزاران تن که شرایطی کم و بیش یکسان دارند یک تن آرام آرام چنین فراتر رفت و فراتر ایستاد. بی گمان عامل های بی شماری در شکل گیری شخصیت و مسیر زندگی افراد اثر دارد از این میان شاید بتوان گفت که دشواری های زندگی در کودکی و نوجوانی و پرورش ریاضی ذهن بیشترین سهم را در تکوین شخصیت برجستۀ شهریاری داشت. این موضوع بخصوص برای نوجوانان که گاه زیاده خواه و شتاب زده هستند یا اهمیت پرورش ریاضی ذهن را در نیافته اند، بسیار آموختنی است. ادب او هم آموختنی بود. با دیگران فارغ از سن و جنس و معلومات و مقام و طرز فکرشان با احترام و مهربانی برخورد می کرد و آرامش و تبسم همیشگی او این پیام را با خود داشت که گرهی که امروز باز شدنی نیست شاید همین فردا یا فردای دورتری باز شود. کارهای ریاضی پرویز شهریاری علاوه بر کتاب های آموزشی مکمل درسی در زمینۀ آموزش و تاریخ و سرگرمی های ریاضی بوده است و شاید از این لحاظ بتوان او را با آدولف آندری یوشکیویچ (ریاضی دان  و تاریخ نگار ریاضیات اهل روسیه که به تاریخ ریاضیات دورۀ اسلامی هم پرداخته است)، مقایسه کرد. اعضای خانوادۀ یوشکیویچ به غرب مهاجرت کرده و در پایان عمر در تنهایی زیست و تنها شاگردانش به او سر می زدند. شهریاری آرزومند بهروزی مردم و شکوفایی سرزمینش بود و بهای این آرزو را هم مشتاقانه پرداخت بی آنکه پیرو احساسات زودگذر باشد. او مصداق این بیت سایه بود که:" دل چو با عشق و خرد همره شود / دست نومیدی از او کوته شود.

در پایان خلاصه ای از مقدمۀ برتراند راسل از زندگینامۀ خودنوشتش را که پرویز شهریاری هم مصداقی از محتوای آن است برایتان می خوانم:"سه شور ساده اما به غایت نیرومند بر زندگیم فرمان رانده اند؛ آرزوی عشق، جستجوی دانش و غم جانکاه درد و رنج بشر. در پی عشق بوده ام نخست بدان رو که سرمستی می آورد باز در پی عشق بوده ام بدان رو که تسکین دهندۀ تنهایی است. سرانجام باز هم در پی عشق بوده ام بدان رو که در پیوند عشق چشم انداز بهشتی را که قدیسان و شاعران به تصویر درآورده اند دیده ام. با شوری همانند در پی دانش بوده ام. آرزو داشته ام که قلب انسان ها را ادراک کنم. آرزومند بوده ام که بدانم چرا ستارگان می درخشند و کوشیده ام به چگونگی توان های فیثاغورثی پی ببرم و توانسته ام اندکی و نه بیش، آن را دریابم. عشق و دانش تا بدانجا که امکان پذیر بوده است مرا به سوی آسمان ها بالا برده اند اما همیشه شفقت و دلسوزی مرا به زمین بازگردانیده است. پژواک فریادهای درد و رنج در قلبم طنین انداز می شود و کودکان  گرسنۀ قحطی زده و قربانیان شکنجه دیدۀ ستمگران و پیران فرطوط بیچاره که باری بر دوش فرزندان خود هستند وسراسر دنیای تنهایی و فقر و درد زندگی آرمانی انسانی را مسخره، جلوه گر می سازد. آرزو می کنم که از بدی ها بکاهم اما نمی توانم از این رو من هم رنج می برم. این زندگانی من بوده است و من آن را شایستۀ زیستن یافته ام و  چنانچه اگر فرصتی دیگر دست دهد بازهم چنان خواهم زیست."

در بخشی از این نشست، سردبیر مجلۀ بخارا، پیامی از ونکوور به قلم مژده شهریاری، فرزند استاد را قرائت کرد:

"به لطف دوستان ارجمندمان محمد محمدعلی و و آقای کاظم اسکوچ پیام کوتاهی از خانم مژده شهریاری دختر استاد به مجلس رسیده که برایتان می خوانم:

درود به دوست داران پدرم، پرویز شهریاری

در ابتدا از طرف خودم و خواهر و برادرهایم از گردهمایی شما برای ارج گذاشتن به خاطرۀ پدرم سپاسگزارم. پرویز شهریاری متعلق به مردم ایران و فرهنگیان و دانش دوستان است و شکی ندارم که اگر از پیش ما نرفته بود از برنامۀ شما و گردهمایی شما بسیار خشنود می شد. چهار سال از مرگ پدر گذشته ولی برای من و بی شک برای همۀ کسانی که او را می شناختند حرف ها و اندیشه ها و کردارش همیشه زنده است. باز هم از شما سپاسگزاری می کنم و شب خوبی را برایتان آرزومندم."

دیگر سخنران این نشست، دکتر بهمن اصلاح پذیر، از خدمات پرویز شهریاری در بخش فرهنگ ایران، گفت: 

"مسأله ای که در موردش سخن خواهم گفت، اثرات استاد شهریاری بر روی فرهنگ ما است. این مسألۀ مهمی بود که ما بدانیم استاد شهریاری چرا نسبت به سایر اساتید ریاضی ارجحیت داشت. اگر بدانیم ایشان در چه مواقعی چه کارهایی را انجام داده اند، آنگاه می توانیم بگوییم او با اساتید دیگر در چه ویژگی هایی متفاوت بود. استاد شهریاری با تیزهوشی بسیاری که داشت همواره آن موردی که ضرورت فرهنگ ما بود درک می کرد و سعی داشت آن مشکل را حل کند. نمونۀ بارز ایشان این است که ما در دوران 1320 تا 1340 از نظر علم ریاضی و سایر علوم باجهان خارج فاصله ای بسیار بزرگ داشتیم اما استاد شهریاری با درک این مطلب وقت بسیاری را گذاشت که این اختلاف و شکاف بزرگ را جبران بکند. شما در همین فاصله می بینید ایشان با درایت بسیار کتاب های ریاضی را که به زبان روسی بود ترجمه کرد. در آن زمان اتحاد شوروی سرآمد ریاضی دان های جهان را داشت و کتبی که در آنجا تألیف می شد بهترین کتاب های ریاضی جهان در آن دوران بود، استاد شهریاری تمام عمر خودش را صرف این کرد که این کتاب های بی نظیر را به زبان فارسی ترجمه کند تا اختلاف علم و سواد آن دورۀ ما را با جهان خارج پر بکند. این وظیفه ای که استاد برای خود حس می کرد تا روز آخر زندگی اش ادامه داد. به هر حال درک ضرورت ها برای استاد شهریاری امر بسیار بدیهی و کارگشا بود به همین جهت است که ما بدون اینکه متوجه شویم ناخودآگاه ایشان را دوست داریم. آنچه که ایشان کرده است ضرورت های تاریخی برای ملت ماست. نمونه اش را عرض کردم. اگر کتاب های ایشان را بشماریم تألیفاتش سیصد جلد کتاب است. نمونۀ دیگر از کارهای ایشان این است که چه زمانی چه کسانی به چه چیزهایی احتیاج دارند و آن احتیاجات را از نظر علمی بپوشانند. ما در زمانی قرار گرفتیم که دختران دانش آموز و زنان ما نسبت به کسب دانش، مورد بی مهری قرار  گرفتند  و تقریبا می رفت که درهای دانش آموزی بر روی زنان بسته شود. در این دوران است که استاد شهریاری در مجلۀ آشتی با ریاضیات یک صفحه به نام زنان ریاضی دان باز می کند. زندگی نامه اشان را می نویسد و نقل قول می آورد و از دختران ما می خواهد که مانند آن ها در علم ریاضی بکوشند و سرآمد باشند. آن زمان کسی اصلا به این فکر نبود که برای زنان ما چنین کاری را انجام دهد و راه را برای آن ها نشان دهد و بگوید که می توانید! شما اگر آرشیوها را به یاد داشته باشید با تیراژ بسیار محدودی با خون دل استاد، این مجله به چاپ می رسید ولی در کنار این اثر سعی داشت که به دختران ما بگوید شما می توانید و صاحب این اندیشه هستید که علم ریاضیات را بیاموزید و خیلی هم خوب بیاموزید. چنانچه دانش آموزان آن دورۀ ما خانم مریم میرزا خانی بودند که سال گذشته برندۀ جایزۀ فیلدز ریاضی شدند که هم تراز با جایزۀ نوبل است. پس می بینیم آن زمانی که استاد شهریاری تشویق کرد که بخوانید و شما می توانید، دختران دانش آموز ما خواندند و ثابت کردند که می توانند. امروزه ما بیش از صد دانش آموز دختر داریم که دارای مدال طلای جهانی ریاضی هستند. ولی اهمیت کار را می خواستم بگویم. ایشان در زمانی که درهای دانشگاه ها بسته شد و هیچ روزنه ای برای گسترش فرهنگ وجود نداشت، این صفحه را باز کرد. برای کسانی که علاقه دارند و می توانند پیشرفت کنند. پس درک ضرورت استاد شهریاری است که او را متمایز از سایر ریاضی دان ها می کند، وگرنه این فرمول ها و داستان های ریاضی را همه می دانیم. استاد شهریاری پشت این صحنۀ آرایش یافتۀ ریاضیات که برای ما می نوشت کار دیگری انجام می داد. در سر کلاس درس بدون اینکه متوجه شویم استاد دست ما را می گرفت و پشت این صحنه می برد. به ما یاد می داد پشت صحنه را ببینیم و تسلیم صورت ظاهر صحنه نشویم و اساس کار در پشت صحنه است. به ما یاد می داد که نهان بین باشیم. همان زمان که شاگردش بودم از تاریخ ریاضیات برایمان می گفت. اولین بار از اواریست گالوا صحبت کرد. ریاضی دانی که در دوران جوانی کشته می شود. استاد برایمان می گفت که این ریاضی دان چرا ارزش دارد نه فقط بخاطر ریاضی دان بودن بلکه او سر عقیدۀ خود محکم ایستاد و کشته شد. در ادامه به دو کتاب ایشان اشاره می کنم که «اخلاق در ریاضیات» و «زیبایی شناسی در ریاضیات» هستند. مطابق نظریاتی که در فلسفۀ علمی وجود داشته این است که گسترش و توسعۀ تفکر در زیبایی شناسی منجر به ایجاد حس وطن پرستی قوی تری می شود و این یک اصل در فلسفه است. اگر می خواهید انسان هایی را پرورش دهید که وطن پرست باشند و میهن خود را دوست داشته باشند باید به آن ها زیبایی شناسی را بیاموزید و حس زیبایی شناسی آن ها را تقویت کنید. در مجلات استاد اگر دقت کنید وقتی به فرهنگ ایرانی رجوع می کند معماری ایرانی را جلوی چشم شما می آورد. کاشی کاری های زیبای ایرانی را در مجلاتش چاپ می کند. همۀ این ها سعی بر این دارد که حس زیبایی شناسی را در ما تقویت کند و با هدف برنامه ریزی شده ای چاپ شده است. استاد شهریاری به این ترتیب می خواست از ما انسان هایی بسازد که وطنش را دوست داشته باشد و برای میهن خود خدمت کند همچنان که به دانش آموزان می گفت بروید آموزش ببینید و برگردید شما برای همین خاک هستید. پس استاد شهریاری در این حوزه ها و قلمروهای وسیع تر در دنیای ریاضی وارد می شد ولی اسلوبی که داشت این بود که می توانست از ریاضیات در شاخه های دیگر نیز استفاده کند. سه اصل بزرگ در آثار استاد وجود دارد که یکی آگاهی بسیار خوب است. زمانی که ما آگاه بشویم امیدورا خواهیم بود و امید و آگاهی دو طرف یک سکه هستند و زمانی که شما امیدورا باشید، می توانید پیروز شوید این سه چیزی است که می توانید از استاد بیاموزید."

در این مجلس، دکتر عرفان صلواتی، از بخش خدمات آموزشی تألیفات ریاضی دکتر شهریاری برای نسل جدید، سخن به میان آورد:

"از بین  سخنرانان این جلسه گمان کنم تنها شخصی هستم که سعادت این را نداشتم که استاد شهریاری را از نزدیک ببینم. ولی من استاد را  از طریق کتاب هایشان کم نشناختم. آشنایی من با آثار ایشان از زمان کودکی آغاز شد. درآن زمان، علاقه مند به کتاب و یادگیری در زمینه های مختلف علمی بخصوص ریاضی بودم. ولی خب متأسفانه کتاب خوب کم بود و کتابی نبود که ذوق علمی را در من برانگیزد. اما کتب پرویز شهریاری از معدود کتبی بود که نیاز من را برآورده می کرد. این اولین آشنایی من با پرویز شهریاری و شاید آشنایی من با ریاضیات بود. سال های آخر دبیرستان در المپیاد ریاضی شرکت کردم و در آن زمان منابع خوبی در این زمینه وجود نداشت و بیشتر منابعی که وجود داشت باز هم آثار استاد شهریاری بود و من به طور جدی کتب ایشان را خواندم و درواقع به المپیاد رسیدم و در بخش جهانی مدال کسب کردم و این دورۀ دوم ارتباط من با استاد شهریاری بود. بعد از آن وارد دانشگاه شدم در بخش کارشناسی ارشد و دکتری و در نقش معلم فعالیت کردم و حالا با دیدن سختی ها، کار بزرگ استاد را درک می کردم و متوجه شدم که چقدر سخت است که ریاضیات و فرمول های پیچیده را با زبان ساده برای دانش آموزان بیان داری. سعی داشتم ریاضیات پیشرفته را آنطور که جذاب است برای شنوندگان و دانشجویانم ارائه کنم. تلاش هایی در سال های اخیر و با همکاری دوستان دیگرم  که دغدغه ای مشترک با استاد شهریاری که همان ترویج ریاضی در کشور بود، داشتیم که نشریه ای با عنوان «پرگار» را ارائه کردیم و الگوی خود را آثار استاد شهریاری قرار دادیم. امیدوارم که تا حدودی موفق بوده باشیم. اما در مورد آثار ایشان و ویژگی هایی که این آثار را برجسته کرده است: صحبت هایم بیشتر در بخش تألیفات و فعالیت های استاد در زمینۀ ریاضی است گرچه می دانم شخصیت چند بعدی ایشان فراتر از این است که در این بعد محدود شود. بیشتر از صد جلد تألیف و ترجمه دارند و کتاب هایی که بسیار خوب و به جا بوده است و هر کدام به جای خود یکی از نیازهای آموزشی ما را پر می کند. در مورد نشریاتی که ایشان یا سردبیر بودند و یا به نوعی کاری داشتند می توان به  نشریۀ یکان و برهان و آشتی با ریاضیات اشاره داشت و چیز جالبی که شنیدم این بود که جلسات هیئت تحریریۀ برهان، سال ها در منزل ایشان برگزار می شد. اگر بخواهم برخی ویژگی های استاد شهریاری را نام ببرم، ذوق ریاضی او است و این را می توان از انتخاب کتاب هایی که ترجمه می کردند و موضوعاتی که برای تألیف کتاب انتخاب می کردند پی برد. یکی از امتیازات ایشان آشنایی با زبان روسی بود و ترجمۀ این کتاب ها که خب ریاضی دان های روسی از شهرت جهانی برخوردار هستند و حتی تألیفات ایشان هم ارزش زیادی دارد. کتبی که بسیار تأثیرگذار بودند همچون کتاب «روش های جبر» که سال هاست چاپ می شود. ایشان اهمیت عمومی سازی ریاضی و آموزش ریاضی به نسل جوان را درک کرده بود. اگر آثار استاد را نگاه کنید مخاطب آن اغلب نسل جوان است. پرویز شهریاری یک نقش ویژه ای  ایفا کرده است. به نظر من یک فضایی که در نظام آموزشی بین دبیرستان و دانشگاه که در زمینۀ ریاضی وجود داشت را پر کرد. اگر به نظام آموزشی ما نگاه کنید یک آموزش و پرورش داریم و یک نظام عالی و ارتباطی میان این دو نیست. ما کم می بینیم که استاد دانشگاهی در زمینۀ دبیرستان فعالیت کنند ولی پرویز شهریاری یک پلی بود میان این و خوب می توانست دانش آموزان ما را به ریاضیات دانشگاهی وصل کند. امیدوارم بعد از پرویز شهریاری بتوانیم چنین شخصیتی را پیدا کنیم. به طور خاص یک خدمت مهم ایشان آشنا کردن جامعۀ ریاضی ما با مسابقات بین المللی بود. اولین المپیاد ریاضی که کشور ما به طور جدی در آن شرکت کرد المپیادی بود که سال 1366 برای اولین بار کشور ایران یک تیم اعزام کرد ولی  می بینیم که ایشان سال ها پیش از این در یکی ازشماره های مجلۀ آشتی با ریاضیات، مقالۀ مفصلی در مورد المپیاد می نویسد. در پایان، تنها دو پیشنهاد دارم: یک کار ارزشمندی که می توان انجام داد این است که آثار نایاب پرویز شهریاری را دیجیتالی کنیم و در اختیار مخاطبان قرار دهیم چرا که کتب ارزشمند هستند و تکرار نشدنی. دیگر اینکه جایزه ای تحت عنوان پرویز شهریاری قرار دهیم که به کسانی که کتاب های ریاضی برای دانش آموزان دبیرستان می نویسند، اهدا شود. شاید این باعث شود که افرادی اینچنین دوباره تکرار شوند. در پایان تشکر می کنم از بانیان این جلسه چرا که به نظرم جا داشت جامعۀ ریاضی کشور چنین بزرگداشتی برگزار کند اما خب جامعۀ ادبی کشور این کار را انجام داده اند و بابت این اقدام پسندیده از ایشان تشکر می کنیم."

هارون یشایایی، به دین زرتشتی پرویز شهریاری و ویژگی تعامل ادیان و نژاد فرهنگ ایران، اشاره داشت:

"از ما چند نفری که در اینجا صحبت کردیم همگی موهای سرمان سفید بود. فقط یک جوان اینجا صحبت کردند که استاد ریاضیات دانشگاه هستند. آقای صلواتی. وجود ایشان، نشانۀ این است که تفکر پرویز شهریاری مستدام است و این عشق و تفکر زنده است. بهترین میراثی است که پرویز شهریاری برای ما گذاشته، آدم هایی از نسل عرفان صلواتی است. دیگراینکه قبل از اینکه تولد خیام به روز ریاضیات مرسوم شود، پرویز شهریاری در پایان فیلم مستندی که ملاحظه نمودید، در مورد اهمیت خیام برای دانش آموزان صحبت کردند که ریاضیات جهان چقدر مدیون ایران است. اما علت اینکه بنده سخنرانی دارم این است که آقای شهریاری زرتشی بودند و من یهودی هستم. جمعیت اقلیت های دینی در ایران کم است. اما بارها حضور شخصی مثل آقای چکنواریان را می بینم که حماسۀ خلیج فارس را ساخته اند که اینقدر شوق انگیز است با خلوص نیت و هم وطن ارمنی ما صداقت و توانایی خود را در مورد ایران در این اثر نشان داده است. چندی پیش شبی با نام «سلیمان حییم» برگزار شد که به فرهنگ ایران خدمات ویژه ای انجام دادند. ایشان هم به عنوان یک یهودی متعهد به ایران است. ملت ایران در این تفاهم مشترک مفهوم پیدا می کند. در این هم زیستی و برابری معنی می یابد. آروزی ما این است که این تفاهم به هیچ دلیل از بین نرود. فرهنگ ایرانی هیچگاه پذیرای تهاجمات نژادی و مذهبی نبوده است."

 

 آخرین سخنران این جلسه، دکتر پارسی نژاد، به خاطرۀ خود از همکاری با پرویز شهریاری پرداخت:

"به تعبیر سایه، شاعر بزرگ روزگار ما، پرویز شهریاری از مردانی است که «میزان شأن آدمی» بود. من چهل و پنج سال پیش (سال 1350) به دعوت او به گروه فرهنگی مرجان پیوستم. او برنامۀ «شهر آفتاب» مرا در تلویزیون دیده بود. در محل کارم به سراغم آمد. من در شهر آفتاب کتاب های تازه را بررسی می کردم. گفت که دیگر رغبتی به همکاری با گروه فرهنگی خوارزمی که خود از بنیانگذارانش بود، ندارد. او که در پی دانش و دانایی هر چه بیشتر جوانان ایران بود اغراض سودجویانۀ همکاران خود را بر نمی تابید. می خواست گروهی بسازد که معلمان همکارش در سود حاصل از کار خود سهیم باشند. می دیدم که او به راستی به حقوق معلمان باور دارد. می خواست که در این راه من همکارش باشم. او باور داشت که معلمان از زحمتکش ترین طبقات جامعۀ ایرانی هستند. آدمیزادگانی رنجبر و ساده دل هستند که جماعتی شیاد از ایشان بهره کشی می کنند. کار را معلمان می کنند و سود آن را بیگانگان می برند. به او گفتم چرا در این شرکت سهامی مرجان جز معلمان دوستان دانشمند را فرا نخوانی؟ پذیرفت. چنین بود که من از استاد پرویز خانلری، دکتر محمد جعفر محجوب، دکتر حمید عنایت، دکتر حسن مرندی، نجف دریابندری، جهانگیر افکاری و بسیاری دیگر درخواست کردم که به گروه مرجان بپیوندند. و اما در گروه زبان و ادبیات فارسی من خوش فکرترین معلمان نو اندیش را که همه خود اهل شعر و سخن بودند، به همکاری فرا خواندم. از میان ایشان می توانم از محمد زهری، محمد حقوقی، حمید مصدق، منوچهر نیستانی و اصغر واقدی یاد کنم که همه دانش آموختۀ زبان و ادبیات فارسی بودند و دریغا که جز آخرین تن، هیچ یک دیگر درمیان ما نیستند. من برای کتاب جنب درسی ادبیات فارسی دانش آموزان «جُنگ مرجان» را تهیه کردم که دربرگیرندۀ خواندنی ترین نمونه های شعر و داستان و ترجمه از ادبیات ایران و جهان بود. جنگ مرجان چنان دلخواه جوانان واقع شد که انتشارات امیرکبیرآن را در شمارگان بسیار منتشر کرد. ناگفته نماند که من این کارها را همه با یاری و پشتیبانی پرویز شهریاری می کردم که کار آموزش را تنها محدود به کتاب های درسی رسمی نمی دید. او نیز چون من جنگ مرجان را وسیله ای برای پرورش فکر جوانان می خواست. همان گونه که در رشتۀ تخصصی خود نیز، ریاضی را وسیله ای برای رشد و پرورش فکر تحلیلی و استدلالی و منطقی می دانست. استاد شهریاری افت عقب ماندگی جامعۀ ایرانی را جهالت و نادانی می دانست. چنین است که او همۀ زندگی خود را بر سر دانش و دانایی و بیداری فرزندان ایران گذاشت. اگر به مسلکی دل بست و در راه رسیدن به آرمان های آن به زندان رفت و شکنجه شد و سختی بسیار دید تنها برای پیکار با ستم و نادانی بود. برگ برگ کارنامۀ پربار او که بیش از سیصد کتاب و هزار مقاله را در خود دارد، به این خواست او برای پیکار با نادانی شهادت می دهد. پرویز شهریاری آموزگاری بود که از ژرفنای رنج برخواست. با دستانی تهی زندگی اش را ساخت و به پایگاه ارجمند دانش و دانایی رسید. اما او تنها در بند زندگی خود نبود. همیشه نگران آیندۀ دشوار مردم ایران این خلق پرشکایت گریان بود و برای رهایی و رستگاری آن ها می کوشید. آموختن دانش در مدرسه و کتاب یکی از راه هایی بود که او برای رهایی و رستگاری مردم ایران کارساز می دید. در آستانۀ پنجمین سال در گذشت این آموزگار بزرگ بیاموزیم از او بردباری و شکیبایی و راه فروتنی و مهربانی را، و دل بستن به کارهای بزرگ را. او میزان شأن و شرافت آدمی بود."

در بخش هایی از شب «پرویز شهریاری»، مستند «فانوس گلستان» شرحی از زندگانی این ریاضی دان  ایرانی، به کارگردانی میلاد درویش به نمایش در آمد.

 

منبع خبر: 
کتابخانۀ تخصصی ادبیات