- صفحه اصلی
- دوره نمایندگی
- گفتمان
- فرهنگ ایران
- نوشتارها
- نیایش های اوستایی
- نهاد های زرتشتی
- درباره ما
- پایگاه های مرتبط
- خبرها
پرسش و پاسخ دینی
-
موبد گرامی اقای نیکنام. پل چینود چگونه است؟ آیا همان پل صراط است.
پرسش : موبد گرامی اقای نیکنام. پل چینود چگونه است؟ آیا همان پل صراط است. چگونه فرد گناه کار از آن رد می شود؟ پاسخ : در سرودهای زرتشت به گذرگاهی به نام «چینوَت پِرِتو» اشاره شده است. این واژه از دو بخش «چین» به چمار(:معنای) چگونه و«پِرِتو» به چِمار گذرگاه تشکیل شده است. بنابراین چمار این واژه، گذرگاهِ چگونه زیستن خواهد بود. در این بینش به مادی بودن چنین گذرگاهی برای روان در گذشتگان اشاره ای نشده است، شاید هنگام(:مرحله) یی خواهد بود برای رایزنی و پرسش هر مرتو(:انسان) از وژدان(:وجدان) خویش، پس از هر رفتار و کرداری که انجام داده است. موبدانِ دوران ساسانی به پیروی از فرهنگ دیگران که در آن روزگار به ایران نیز راه یافته بودند، باورهایی درباره بهشت و دوزخ، جهان پس ازمرگ و سرگذشت آن را برای فهم و درک بیشتر ایرانیان زرتشتی به زندگی مادی آن زمان شباهت دادند و هماهنگ کردند. بدین روی بهشت و دوزخِ اندیشه زرتشت نیز با ابتکار موبدی به نام «اردای ویراز» سبب نگاشتن نسک پهلوی «اردای ویراف نامه» شد و ریخت(:شکل) دیگری به خود گرفت. پاداش و مجازات برای تن و بدن مَرتو نیز که از جهان در می گذشتند نیز پیش بینی گردید. بهشت و دوزخ دارای راه و جاده گردید(در متنی از خرده اوستا به نام پَتِت) و گذرگاه چینوَد نیز به ریخت ِ پُلی بیان شد(پهن وگسترده برای نیکان، به باریکی مو برای گناهکاران) که روان درگذشته بایستی با شرایطی ویژه از آن عبور کند تا به بهشت برسد، یا به دوزخ رهنمون گردد. آشکار است که اینگونه همانند سازی به پیروی ازفرهنگ ديگران نادرست بوده و با بینش خردمندانه اشوزرتشت هماهنگی ندارد. دینِ دگرگون شده و پرورش یافته اندیشه موبدانِ آن روزگار که گاهی به سبب ناچاری یا ناآگاهی بوده است، هرچند از نام زرتشت نیز بهره داشته است ولی بیگمان سفارش ها و برداشت های آن دوران با بینش راستین آموزگار راستی و خرد، اشوزرتشت که در سروده هایش(:گات ها) آمده است، در برخی موارد ناهمگون است. -
درود استاد نیکنام، در آیین زردشتی همه چیز اختیاری است حتا نماز خواندن، پس تفاوت کسی که نماز می...
پرسش : درود استاد نیکنام، در آیین زردشتی همه چیز اختیاری است حتا نماز خواندن، پس تفاوت کسی که نماز می خواند با کسی که نمی خواند از لحاظ ثواب چیست؟ پاسخ : در بینش زرتشت نماز خواندن ثوابی در بر ندارد بلکه مَرتو(:انسان) برای رسیدن به آرامش و هنجارِ درست، اراده می کند که در گاه و زمان هایی از شبانه روز، با دست های برافراشته رو به سوی روشنایی کند و«اهورامزدا» به چِمار«خرد کل هستی»، (دانایی وآگاهی بیکران هستی مند) را ستایش کند. در این بینش، نماز تنها به گفتار نیست، بلکه بهترین شیوه نیایش و ستایش اهورامزدا، انجام کار نیک و کرداری شایسته برای همگان است تا«روانِ هستی» خشنود گردد. در«هات ۲۸ یسنا، بند نخستِ گاتها(:سرودهای زرتشت)، به این شیوه اشاره شده است» بنابراین کسی که نماز و نیایش به جا می آرد، همه گونه خدمتگزارِ هازمانِ(:جامعه) راستی خواهد بود و روان هستی را با کارهای سازنده خویش خشنود خواهد کرد. ناگفته پیداست کسی که اینگونه نیایش هایی را انجام نمی دهد در پیشرفت و سازندگی همبودگاه راستی جایگاهی نخواهد داشت. بیگمان چنین کسی از بی هویتی خود در جایگاه یک مرتو، روان آرام و شادی نخواهد داشت. -
درود بر استاد نیکنام، آیا نگاره فروهر مربوط به زرتشتیان است؟ شنیدم بال های آن نشانِ اندیشه،...
پرسش : درود بر استاد نیکنام، آیا نگاره فروهر مربوط به زرتشتیان است؟ شنیدم بال های آن نشانِ اندیشه، کردار وگفتار نیک است. سر فروهر به سمت راست است یا چپ؟ پاسخ : درود، فرتور(:تصویر) فرَوَهَر که در سنگ نگاره ها دیده می شود، با فروهر(:فروشی در اوستا) که در باور ترادادی(:سنتی) زرتشتیان از آن یاد می شود باهم یکی نیستند و هرکدام فلسفه جداگانه ای دارند و برای هر یک نسک(:کتاب) و جستار هایی جداگانه نوشته شده است که هر یک را باید جداگانه پژوهش کرد. در باور ترادادی زرتشتیان و با گزارشی که در«فروردین یشت» آمده است. هویت مَرتو (:انسان) را چهار فروزه و گزینه فراهم آورده است، بخش مادی هویتِ مرتو، «تن وجان» است و بخش مینوی آن نیز«روان و فروهر» می باشد؛ فروشی، نیرو وفروزه خداوندی در وجود مرتو است که سبب پیشرفت و آگاهی روان در هر زمان است. نماد فروهر چیست؟ در دوران هخامنشی، نمادی برگزیده شده است تا در بالای سنگ نگاره ها نقش بگیرد که نام آن نیز اکنون فروهر شده است. سر او گاهی به سمت راست و گاهی به سمت چپ است و تفاوتی ندارد. اگر این نگاره را به حالت سه بعدی در نظر بگیریم به شکل بشقابی دایره مانند خواهد شد که انسانی در او نشسته و فرمانی به دست دارد. (اندیشه ای دارم شاید! در آنزمان چنین چیزی در آسمان مشاهده شده که با پایه هایی بر زمین فرود می آمده است و شکل آن را بالاتر از همه در سنگ نگاره ها آورده اند باید درستی این گمانه! به پژوهش در آید). یونانیان این نگاره را شکلی از اهورامزدا در نظر گرفته اند که ناردست است البته این توهم به این سبب پیدا شده که زیر بیشتر نگاره فروهر ها از اهورامزدا یاد شده و در نوشته های هخامنشی از او به نیکی یاد شده است. برخی باله های سه گانه او را نشانی از اندیشه، گفتار و کردار نیک دانسته اند و دیگر بخش های آن را نیز شرح داده اند. شاید «فروهر» باورهای فرهنگی روزگاران گذشته را بیان می کند، چون افزون بر باورهایی که از فرهنگ زرتشتی به آن نسبت می دهند، در دست پیرمرد، حلقه ای مشاهده می شود که شاید نماد خورشید و حلقه پیمان و دوستی در آیین مهری باشد. به هر روی، زرتشتیان نیز این نماد را در سده گذشته برای درک بیشتر باورهای فرهنگی خویش برگزیده اند و در بخش های گوناگون زندگی از آن بهره می گیرند ولی بیشتر از همه این فرتور، نمادِ ملی ایرانیان است و پشتوانه دینی کمتری در بینش زرتشت دارد. -
درود آقای نيكنام. آيا واقعا فيثاغورث از شاگردان زرتشت بوده؟
پرسش : درود آقای نيكنام. آيا واقعا فيثاغورث از شاگردان زرتشت بوده؟ پاسخ : درود برشما، فیثاغورٍث یا پیتاگورس که حدود بین سالهای ۴۹۵ تا ۵۷۰ پیش از میلاد می زیسته از فیلسوفان یونان باستان است. گزارشی در نسک(:کتاب) «سیاحت نامه» این اندیشمند(:فیلسوف) آمده که نشان می دهد فیثاغورث با زرتشت دیدار و گفتگو داشته است، به درستی آشکار نشده که کدام زرتشت است؟ آیا اشوزرتشت پیام آور و آموزگار نام آور ایرانی بوده یا کسی دیگر نام «زرتشت» برخود داشته است؟ او با زرتشت، پیرامون اوضاع بد هازمانی(:اجتماعی) ورفتاری شهر بابل گفتگو کرده و در بخشی گفته است: «ای زرتشت تو از غیر ممکن در گذر، بابل را هرگز نتوانی به نیکی و دانایی(:فضیلت) برسانی، مردم اینجا دو دسته گوناگونند. گروهی از تنگدستی به بیچارگی رسیده اند و جماعتی با زیاده روی به فساد کشیده شده اند.» گفتنی است در بابل از نبودن کمبوجیه(:کامبیز) سخن رفته است و زرتشت می گوید اگر کامبیز نبود نمی توانستم در شوش بمانم و از دشمنی مغان و پیشوایان روحانی حسود در امان باشم. شرح گفتگو و شرکت در جشن و درمان اسب پادشاه، در نسکی(:کتابی) به سفر نامه یا سیاحت نامه فیثاغورث در ایران آمده است. -
موبد نیکنام، چنانکه اشاره کردید، زرتشت معجزه ای نداشته و بعدها به او نسبت داده اند پس خندیدن او...
پرسش : موبد نیکنام، چنانکه اشاره کردید، زرتشت معجزه ای نداشته و بعدها به او نسبت داده اند پس خندیدن او در هنگام تولد یا درمان کردن پای اسب گشتاسپ و کاشتن درخت سرو در کاشمرحقیقت ندارند. پاسخ : آری، زرتشت معجزه ای نداشته است. این آموزگار و پیامگوی ایران باستان، برای بازگو کردن پیام رستگاری بخشِ خویش که پیوستن مرتوگان(:مردمان، بشر) به راستی، بهره گیری ازخرد و مبارزه با دروغ و کژاندیشی بوده، نیازی به کارهای شگفت انگیز(:معجزه) نداشته است. سده ها پس از زرتشت، شاید گروهی برآن شدند تا رویدادهایی آنچنانی را به پیام آور ایرانی نیز نسبت دهند تا او را با کاروان معجزه داران همراه سازند. نسبت دادن چنین رویدادهایی از آغاز زاده شدن زرتشت و دوران کودکی او آغاز گشته و تا نام آوری او ادامه داشته است. آشکار است بیان این رویدادها به روزگاری در نسک(:کتاب) ها نگاشته شده است که برخی از پیروانش باور داشتند زرتشت را می توان با نسبت کارهایی شگفت انگیز، زرتشت او را همانند ادیانِ ابراهیمی درجایگاه «پیامبر» به دیگران شناسانده باشند. چه کسی می داند نوزادی پس از زاده شدن، روزگاری پیامبر خواهد شد که خندیدن او را یادداشت کرده باشد وآن را کاری شگفت آور بداند. گفتنی است بسیاری از کودکان پس از زاده شدن با ورود هوای سرد به ریه هایش گریه خواهد کرد ولی اندکی نیز با خندیدن چشم به جهان می گشایند. درمان کردن پای اسبِ گشتاسب نیز چنانچه رخ داده باشد با تجربه و دانایی بوده و رویدادی شگفت آور نیست. کاشتنِ درختِ سرو نیز از کارهای شگفت آور به شمار نمی آید، چون هرکس توانایی کاشت نهالی را در زمین خواهد داشت.
فردوسی را با کامیون بردند!
پایگاه خبری آذر پیام که اخبار شهر سلماس را پوشش می دهد، یکشنبه این هفته گزارشی با عنوان «بدرقه فردوسی از میدان انقلاب سلماس»منتشر کردکه ظرف 24 ساعت به سوژه داغ شبکه های اجتماعی بدل شد. بنا بر این گزارش « در پی تغییر نام میدان فردوسی در سی و ششمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی به میدان انقلاب اسلامی، مجسمه یادمان این شاعر از محل برچیده شد.» ! آذر پیام در ادامه علت این اقدام را این گونه روایت می کند:«با توجه به اظهارات مسئولین شهرداری سلماس، برای طراحی معماری و ساخت یادمان متناسب با نام انقلاب مسابقه ای برگزار می شود تا طراحان و صاحب نظران امر طراحی ایده های خود را ارائه کرده و از میان این طرح ها بهترین پروژه برای اجرا و پیاده سازی انتخاب شدهو مورد حمایت مجموعه شهرداری سلماس قرار گیرد.» به عبارتی مسئولان شهرداری سلماس پس از تصمیم به تغییر نام میدان فردوسی به میدان انقلاب، حضور مجسمه فردوسی دراین میدان را دیگر بی مسما می دانستند و ترجیح دادند یکباره نام و چهره میدان را با هم تغییر دهند. این گونه شد که مجسمه فردوسی را با جرثقیل سوار کامیون کردند و معلوم نیست چه بر سر مجسمه این شاعر خواهد آمد.
روزنامه هفت صبح
منبع خبر:
مرکز پژوهش های ایرانی