شب چله (زایش نور) ازمهریرستی تا جشن کریسمس

مهرپرستی يكی از آیين های باستانی ايران بوده است که اکنون برجسته ترین جشن آن، شب چله (بزرگترین شب سال) در نخستين شب آغاز زمستان برگزار مي شود. در این جشن برای پاسداری از نور خورشید در دراز ترین شب سال که آغاز زمستان نیز بود واز فردای آن شب روزها به آرامی افزایش می یافت و روشنایی بیشتر می گردید مردم ایران باستان شب زنده داری داشتند وبا شادی وسرور به دیدار سپیده دم روشنایی اندیشه داشتند. 
پس از گسترش بینش یکتاپرستی اشوزرتشت هرچند در اوستا ودیگر ادبیات اوستایی از مهر درجایگاه يكی از ايزدان ياد شده است و باورهای مهری و پرستاری از روشنایی و آتش همچنان در باور زرتشتیان به یادگار مانده است ولي مهرپرستی در ایران جایگاه خود را به عنوان يك دین و آیین جداگانه که پیروانی نیز داشته باشد از دست داده است. پیروان آیین مهر ایرانی پس از چندی این نگرش را در بخشی از آسياي صغير و به شکلی دیگر بنیاد گذاشتند. 
در زمان امپراتوری رم در نخستین سده پیش از ميلاد آیين مهرپرستی به رم راه يافت و پس از چندی به آرامی در آنجا ريشه دوانيد و در سه دهه آغازین پس از ميلاد در بخش گسترده ای گسترش يافت. به جز برخی از امپراتوران خواستاران طرفدارن بیشماری بين بازرگانان و سپاهيان پيدا كرد تا آنجا كه به هنگام آغاز سده چهارم میلادی، بيش از 300 معبد ميترایی (مهرابه) در ايتاليا وجود داشت و بسیاری ازمردم شب يلدا ( چله ایرانی)را جشن می گرفتند . 
در ضمن اين آیين توسط لژيونرهای رومی به بخش های دیگر این امپراطوری از جمله آلمان ، اتريش و انگلستان انتقال يافت و مهرابه های متعددی در آن كشورها نیز ساخته شد. در سال 1954 آثار باقی مانده از يك مهرابه هنگام باز سازی Walbrook House لندن كه در زمان جنگ آسيب ديده بود كشف شد وپس از مدتی آنرا برداشته و در كنار Queen Victoria Street در نزديكی Bank بازسازی كردند و هم اكنون در تمام روزهای هفته در آنجا دیده می شود. 
امپراتور كنستانتين اول كه به نام پدر كليسا مشهور است كسي است كه پايتخت رم شرقي را بنا كرد و بنام خود آنرا Constantinople (قسطنطنيه) ناميد. او در سال 312 ميلادی ايتاليا و رم را تسخير كرد و برآن شد تا دين مسيح را در ايتاليا گسترش دهد از آنجا که آشکارا نمی توانست ویژگی آیین ميترایيسم را ثابت نگاه دارد، در سال 312میلادی دستور آزادی و برابری دین واندیشه را در میلان صادر كرد و پیشنهاد داد كه چون مسيحيان حضرت عيسي را نماد وجلوه گاه نور مي دانند آنها نيز يلدا را به عنوان روز تولد مسيح جشن بگيرند. 
مسيحيان متعصب آن زمان این پیشنهاد را نپذيرفتند زيرا آنان برپایي جشن تولد ویژه يلدا را يك آیين مربوط به كافران و مشركين (Pagans) می دانستند. پيروان اين گروه (از جمله ارامنه و اكثريت كليسای ارتد كس) اکنون نیز به جای كريسمس یعنی روز 25 دسامبر، روز ششم ژانويه یعنی روز تعميد مسيح را جشن می گيرند. 
در این هنگام روز مقدس مذهبی در هر هفته که روز شنبه Sabbath بود به روز يكشنبه Sunday (مهرشيد – روز مهر) تغيير داده شد و به اين ترتيب آخرين پیوندی را كه بين دو مذهب مسيح و موسي وجود داشت از بين بردند. 
پس از چند سالی كه مردم با جشن كريسمس به خوبی آشنا شدند ، در امپراطوري رم دین مسیح به عنوان مذهب رسمی اعلام گرديد. در سال 331 تمام اموال ودارایی مهرابه های ميترایی به نفع كليسا مصادره شد . به جای مهرابه ها و روی معبد مهری كليسا هایی بنا كردند. برجسته ترین نمونه اين تغییر بنا، كليساي San Clemente رم است كه هنوز هم پابرجاست و می توان درطبقه های زيراین کلیسا از بقاياي مهرابه و نخستین كليسایی كه روی آن نیز بنا شده بازديد كرد. 
در سال 390 تمام مذاهب غير از مسيحيت در رم ممنوع شدند و عملا به مسيحيان افراطي اختيار داده شد كه بقيه مهرابه ها را نیزخراب كرده پيروان آیین ميترایی را قتل عام كنند. اين رفتار کشتار پیروان میترا با چنان شدت و هماهنگی انجام گرفت كه به عنوان نمونه نوشته یاكتابی ویژه مراسم و آیين های مهر پرستی و میترایی باستانی نیز باقی نمانده است. 
دلیل اینکه جشن شب چله ایرانی (یلدا 21 دسامبر) با کریسمس (25 دسامبر) برابر وهماهنگ نشده است در این است که گاهشماری در اروپا از سد ها سال پيش از ميلاد مسیح رایج بوده ولي تقويم دقيقی برای همه وجود نداشته است. در سال 46 پیش از ميلاد كه به آخرين سال اغتشاش تقويمی در اروپا مشهور شده است (Last year of confusion) به دستور جوليوس سزار يك ستاره شناس اهل اسكندريه به نام Sosigenes ، تقويمی بر اساس گاهشماری خورشیدی مردم مصر پیشنهاد كرد. بر مبنای اين گاه شماری كه در آن مدت سال 365 روز و شش ساعت فرض شده بود روز 22 مارس(اشتباها بجاي 21 مارس) روز اول بهار به حساب می آمد. بعلت دقيق نبودن تقويم تحويل هرسال بمدت 12 دقيقه عقب می افتاد و به اين ترتيب در سالی که برابری مذاهب بیان شد اول زمستان با روز 25 دسامبر برابر شده بود، از اين رو جشن كريسمس و يلدا در شب 25 دسامبر هماهنگ شد و در گاه شماری به ثبت رسید. 
نخستین كنفرانس جهاني مسيحيت به دعوت كنستانتين در سال 325 در Nicaea نزديك قسطنطنيه برپا گرديد، در این گردهم آیی به دلیل دقيق نبودن سه روز جابجایی در گاه شماری بوجود آمده بود آنرا دوباره تغییر دادند و روز 21 مارس به عنوان روز اول بهار اعلام شد ولی ضرورتی نبود كه تغييری در تاريخ كريسمس داده شود شاید مایا بودند تا خاطره آیین شب چله (يلدا) در باورسنتی مردم پاک شود. اکنون در كمتر گزارش خارجی به بنیان فرهنگی و تاريخ واقعی روز كريسمس اشاره شده است. 
بازنگری و تغييردر تقويم میلادی بار ديگر در قرن شانزدهم انجام گرفت. در سال 1582 به دستور پاپ گرگوری سيزدهم، روز بعد از چهارم اكتبر روز 15 اكتبر اعلام شد . پس از گذشت بیش از چهار سده اين پیشنهاد و دستورهای ديگر از قبيل قرار دادن اول ژانويه به عنوان نخستین روز سال همگی مورد پذیرش مردم قرار گرفته است ولی بخش هایی از كليسای ارتدكس اين گاه شماری و پيشنهادهای كنفرانسی که در (نيسه آ) تشکیل شد را قبول ندارند و مناسبت های مذهبی خود را بر مبنای تقويم جولين حساب می كنند. 
ولی در ايران پي از گذشت چند هزار سال هنوز هم شب چله به عنوان يك سنت و آیين باستانی البته بدون توجه به فلسفه برگزاری و سابقه تاریخی آن، با شکوه فراوانی در خانواده ها جشن گرفته می شود 
از شباهت های شب چله ایرانی با جشن کریسمس غربی نیز به هماهنگی این دو جشن می توان نگریست زیرا بسیاری از آیین های جشن کریسمس غربیان برگرفته از فرهنگ باستانی ایران است. 
*کليسا به تقليد از زایش مهر در باور باستانی ایران، زادروز عيسی مسيح را در 25 دسامبر می گيرد اما از شواهد کتاب مقدس چنین بر می آيد كه تولد عيسی مسيح در بهار یا پاییزبوده است. 
*سروی كه برای عيسی تزیين می كنند همان سرو برافراشته آیین مهرایرانی است كه شب چله با دو رشته طلايی و نقره ای به نماد ماه و خورشيد تزیين می شده است. 
* واژه دسامبر به معنای ماه دهم است كه در تقویم میلادی، ماه دهم دسامبر نیست بلکه با گاه شماری ایرانی هماهنگ است. 
*سان دی (يكشنبه) كه روز مقدس مسيحیان است يعنی روز خورشيد و واژه دی در انگلیسی به معنی روز، از واژه دی به چم (معنی) آفریدگار در اوستا و از ديماه گرفته شده است که هنگام سر زدن خورشید جوان است. 
*جورابهايی كه بابا نوئل در آن هديه می گذارد همان جورابهايی است كه در شمال ایران بچه ها برای هديه گرفتن به درِ خانه ها مي برند. 
*دودكشی كه بابا نوئل از آن پایين می آيد همان روزنه ای است كه روستاهای كُرد نشين و شمال كشور هنوز هم روی بام خانه ها دارند و شالی را از آن به پایین می فرستند يعنی كه هديه ما را به آن شال ببندید. 
*لباس سرخ رنگ بابانوئل لباس مهرایرانی وسرخ رنگ است، سرخی آسمان به هنگام آمدن ورفتن خورشید و سورتمه آن گردونه مهر است . 
*غسل تعميد هم بر گرفته ازشستشودر آیين مهرایرانی است. 
*كُنده ای كه شب کریسمس در شومينه ها می گذارند و به آن yole log می گویند كنده ای بوده كه ایرانیان در شب چله می سوزاندند و همه دور آن گردآمده شادی وپایکوبی می کردند. 
* بسیاری از اینگونه ویژگی ها برگرفته ازباورهای شب چله باستانی ایران است، کریسمسی كه هم اکنون با شکوه فراوان در اروپا وآمریکا جشن گرفته می شود و از نظر تجاری سود فراوانی را برای جهان غرب به ارمغان آورده است. آیینی جز تداوم فرهنگ وباورهای کهن ایرانی نيست. 
باید بیندیشیم که برما چه گذشته است تا از جشن ها وسنت های باستانی خود بیگانه شده ایم. شایسته است تا برشکوه باورهای نیاکان خود باورداشته باشیم.