دومین سخنرانی پیش از دستور نماینده زرتشتیان ایران

چهارشنبه، نهم خرداد 1386

دومین سخنرانی پیش از دستور نماینده زرتشتیان ایران                مكان : مجلس شورای اسلامی

به خشنودی اهورامزدا ،، خداوند جان و خرد 

ایدر،یادباد، انوشه‌روان، روان همه زنان و مردان نیك اندیش روزگار از آغاز تا اكنون، از كیومرث تا به سوشیانت. انوشه روان، روانِ جانباختگانِ راه استقلال ، آزادی و سرافرازی ایران زمین كه برای پاسداری از ارزش‌های نیك انسانی، جان شیرین را فدا كردند، 
ایدریادباد روان عارفان و شاعران و هنرمندان ـ آموزگاران و پرستاران و معماران به‌ویژه معمار كبیر انقلاب، كه بار دیگر سنگ بنای با شكوه آزاداندیشی را در باورها پایه گذاری كردند و با درود و آرزوی شادزیوی برای رهبر گرانقدر انقلاب و ملت فرهیخته و فرزانه ایرانِ همیشه آباد. 
درود بر همكیشانم، زرتشتیانی كه از آغازِ باور خود به یكتاپرستی تاكنون، در بسیاری از فراز و فرودهای ایران بزرگ، نقش داشته و با خردورزی و راستی ـ تدبیر و رایزنی ـ شكیبایی و استواری ـ در هر روز خود، چشم به فردایی بهتر داشته‌اند. 
نخست در جایگاهِ نماینده و خدمتگزار آنان از محبت‌های بیدریغ نظام جمهوری اسلامی ایران در بخش‌های گوناگون اجتماعی، فرهنگی، رفاهی و امنیتی سپاسگزاری می‌كنم. 
برابر شدن دیه اقلیت‌های دینی با مسلمانان در دوره پیشین و برقراری ردیف بودجه اختصاصی در این دوره مجلس، نمونه‌های برجسته‌ای از این محبت بودكه خرسندی جامعه زرتشتی و همزیستی بیشتر و بهترِ اقلیت‌های دینی در كنار اكثریت ایرانیان مسلمان را فراهم ساخته است. 
چند نیاز و نارسایی نیز همچنان پابرجاست كه تدبیر و رایزنی مجلس و دولت می‌تواند آنها را برآورده كرده، منزلت و جایگاه نظام را در همزیستی با اقلیت‌های دینی بیش از پیش افزون سازد كه تنها به چند مورد اشاره می ‌كنم: 
1- به استنادِ اصل سیزدهم قانون اساسی، ایرانیان زرتشتی كلیمی و مسیحی تنها اقلیت‌های دینی شناخته می‌شوند كه در حدود قانون در انجام مراسم دینی خود آزادند و در احوال شخصیه و تعلیمات دینی طبق آیین خود عمل می‌كنند. ولی وجود ماده 881 مكرر قانون مدنی كه می‌گوید "كافر نباید از مسلمان ارث ببرد" در مورد ادیان شناخته شده در قانون اساسی نیز عمل می‌شود و موجب شده تا برخی از دادگاه‌ها، تنفیذ وصیت‌نامه اقلیت‌ها را كه حقِ مسلمِ آنان است نادیده گرفته و در این صورت زیان فراوانی بر اموال و دارایی آنان وارد ‌شود زیرا افرادی از جامعه اقلیت‌های دینی به بهانه روی آوردن به اسلام، از این قانون سوء استفاده می‌كنند تا اموال بقیه خانواده را به تصرف خود درآوردند و این رویكرد نه تنها پیش درآمدِ موزونی برای آهنگِ اسلام‌پذیری نبوده، بلكه به معنویت این دین نیز توجه نشده است، پس برای رفع این نارسایی باید چاره‌ای اندیشیدتا به جامعه اقلیت‌های دینی در نظام جمهوری اسلامی آسیبی وارد نشود و چاره آن است كه پیروانِ ادیانِ زرتشتی، كلیمی و مسیحی، شناخته شده در قانون اساسی را نباید در ردیف كافران به حساب آورد. 
2- تقاضای رسیدگی به صدور مجوز نشریه اختصاصی زرتشتیان یزد از وزارت ارشاد اسلامی كه بیش از دو سال در نوبت می‌باشد، بازنگری در چاپ كتاب‌های درسی بینش دینی اقلیت‌ها از وزارت آموزش و پرورش كه سه سال است درخواست شده، ثبت تاریخ جشن‌های ملی ایرانی در تقویم‌ها كه هویت فرهنگی این كشور را دوچندان خواهد كرد، ثبت نام دانش‌آموزان اقلیت دینی در مدارس تیزهوشان، كه خواسته این جامعه است و مواردی كه به تذكرها بسنده خواهم كرد، از نیازهای دیگر جامعه زرتشتی ایران است. 

ساخت و نمایش فیلم 300 با تمام بی‌مهری‌ها و ناسزاهایی كه نسبت به فرهنگ و تمدنِ كهنِ این سرزمین داشت از طرفی هشدار دهنده و اثرگذار نیز بود، زیرا بعضی از هنرمندان و مسئولان را از خواب غفلت بیدار كرد تا بیشتر به هویت فرهنگی خود، به ویژه در داستان‌ها و حماسه‌های افتخار آفرینِ شاهنامه فردوسی بپردازند و به شناسنامه خود افتخار كنند. 
تا چندی پیش در برخی از مجموعه‌های تلویزیونی شبكه‌های ایران نیز نام‌های آرش، رستم، خشایار و كورش به شخصیت‌های منفی داده و سبب می‌شد تا بینندگان، افتخاری برای نیاكان فرهیخته و بزرگمردان و زنانِ این سرزمین نداشته باشند ولی اكنون كه بیگانگان با داستان‌های تخیلی ، قهرمانانِ ایران باستان را با چهره‌هایی نادرست بیان می‌كنند، بر آن شدیم تا به فر و شكوه نیاكان خود بیشتر بیندیشیم و ضمن معرفی شخصیت و جایگاه پهلوانان، اندیشمندان و قهرمانانِ گذشته خود، گوشه‌هایی از درس كشورداری آنان را نیز بازخوانی كنیم.
ما به زیستن در سرزمینی افتخار داریم كه روزگاری كوروش هخامنشی نیز در آن فرمانروا بوده است، درشیوه سیاستمداری او، همگان گواهی می‌دهند كه این بزرگمرد، به مدت 30 سال در عرصه كشورداری و جهان داری بوده و از هوشمندی و استعدادِ ویژه و تدبیر آگاهانه‌ای در گفت‌وگو با سران دیگر كشورها و دشمنان برخوردار بوده است. 
او درسی را ازتاریخ آموخته بود كه كارهای مهم را به دست هر كسی نسپارد، دستیاران خود را به دقت برمی‌گزید و افرادِ شایسته و كارآمد را در مقامِ فرماندهی می‌گذاشت. 
كورش این را هم دریافته بود كه اگر بخواهد برای گرفتاری‌های ساده مردم، زمان سپری كند، مجالی برای اندیشیدن به كارهای اساسی و مهم ایران باقی نخواهد ماند با تمام این ویژگی‌ها، ایران زمان خود را به جایگاهِ باشكوهِ فرهنگ و تمدنی پویا تبدیل كرده بود. 
برای رسیدن به آرمان‌های اساسی ایران در گستره جهانی، باید در فرهنگ‌سازی پیرامون ادبیات گفتاری و كرداری خود آگاهانه عمل كنیم. 
اكنون زمان تغییر فرهنگ با استفاده از نیروی فشار سپری شده پس برای رفع مشكلات فرهنگی باید به سراغ روش‌های متناسب و علمی رفت. 
بیگمان اگر دست به كار نشویم، بنگاه‌های خبر پراكنی و رسانه‌های خارجی با دست‌آوردهای خود، فرهنگی را كه شایسته مردم ما نیست به جامعه ما تزریق خواهند كرد و این زنگِ خطر، دیرگاهی است كه به صدا در آمده است. 
هم‌اكنون سه رویكرد اساسی در ارتباط با جهانی شدن پیش روی ما قرار دارد اول: انكار . دوم:پذیرش بی‌چون‌وچرا. سوم: تعامل فرهنگی آگاهانه. 
از یكسو واقعیت‌ها را نمی‌توان انكار كرد و از سوی دیگر نیز ایرانیان نشان داده‌اند كه هرگز بی‌چون و چرا، چیزی را نمی‌پذیرند، پس در شرایط حاضر باید با رویكردی تازه وارد عرصه جهانی شد و از فرصت‌های ایجاد شده برای معرفی قابلیت‌ها استفاده كرد. جهان در عصرِ دانایی قرار گرفته است و كشورهایی در این راستا پیشتاز می‌شوند كه هرچند پایبندی آنان به نفت نیست اما در پرتو دانایی با مدیریت دانش، به خلق دانش دست می‌یابند. 
بخش اصلی مشكلات ما، راه‌حل فرهنگی دارد كه با برنامه ریزی دولت و بهره‌گیری از توانمندی‌های فرهنگی و مشاركت مردم می‌توان آنها را برطرف كرد. 
ایرانیان در فرهنگِ كهنِ خود، پیوسته پاسدارِ محیط زیست بوده‌اند و چهار عنصر آب، هوا، خاك و آتش را آلوده نمی‌كردند، به فكر محیط زیست ایران باشیم. 
ایرانیانِ آزاد اندیش همواره در پی كسب دانش و كار و تلاش بودند و از بیكاری و كاهلی دوری می‌كردند. 
ایرانیان می‌دانستند كه توانایی در دانایی است، پس به دنبال اعتیاد، فساد، بی‌بند و باری و دریوزگی نبوده‌اند، با توجه به اینكه اكنون درسدِ قابل توجهی از ایرانیان با سوادند و به ابزار دانش آراسته شده‌اند، باید از نو فرهنگ سازی كرد. 
ایرانیان پیوسته از هوش سرشاری برخوردار بوده‌اند و بی‌گمان پیامبر بزرگوار اسلام نیز از این داده خدایی آگاه بوده‌كه فرمودند:«دانش اگر در ثریا هم باشد، مردانی از سرزمین پارس بر آن دست خواهند یافت» ، پس گوهرِ گرانبهای دانش و فرهنگ و تمدنِ دیرینه خود را با خردمندی نگهداری كنیم و آن‌را به دستِ نسلِ آینده بسپاریم. 

سخن دیگر اینكه، نشانِ شیر و خورشید یكی از كهن‌ترین نمادهای ملی ایرانیان است، نگهداری این نماد در گذر هزاره‌ها نشانه ارزشِ آن نزد نیاكانمان بوده است. یادگارهای بدست آمده از دو نماد خورشید و شیر، هر كدام جداگانه به‌اندازه‌ای برجسته است كه بیگمان از ارزشِ ویژه این دو نماد در فرهنگ و باورهای گذشته ایران سخن می گوید. 
شیرِ ایرانی تا چندی پیش و همزمان با مشروطیت در بیشه‌های ایران و به‌ویژه در شهرهای مناطقِ فارس و خوزستان می‌زیسته است اما نسل آن به دلیل شكار بی‌رویه قاجاریانِ غیر ایرانی از میان رفته است. 
شیر ایرانی در هر دورانی نشان شجاعت، دلیری و غرور بوده است كه همواره در نقش برجسته‌ها، سفال‌ها، اشیای فلزی، نشان‌ها و مُهرها به یادگار مانده است. 
هر چند شیر در ضرب‌المثل‌های ایرانی به پادشاه جنگل معروف شده است ولی بی‌گمان مربوط به پادشاهان طاغوتی گذشته ایران نبوده است كه در كنار برخی از معماری‌ها، تندیس شیر را با بی‌مهری حذف كرده‌اند. 
پیشنهاد اول این است كه سرنشین فرزانه مجلس شورای اسلامی‌، آقای دكتر حداد عادل دستور دهند تا پیكرِ زیبای شیرِ بالای ستون‌های ورودی مجلس قدیم در میدان بهارستان را كه نماد پیروزی و شجاعت و غرور است دوباره بر جای خود قرار دهند و پیشنهاد دوم اینكه سازمان حفاظت از محیط زیست، تعدادی از شیرهای نژاد ایرانی را كه هنوز در كشور هندوستان به سر می‌برند، به جنگل‌های حفاظت شده ایران بازگردانند. 
خورشید نیز نماد ایزدِ مهر ایرانی است، نگاره خورشید و گردونه مهر در یادگارهای كهن به‌دست آمده، فراوان دیده می‌شود. 
شاعران و نویسندگان ایرانی نیز بارها و بارها از شیر و همچنین خورشید در نوشته‌های خود یاد كرده‌اند. 
اگرچه پس از حمله اعراب، بسیاری از یادگارهای ایرانی از بین رفت اما نمادِ شیر و خورشید همچنان هویتِ خود را نگاه داشت، نخستین نشان شیر و خورشید پس از اسلام مربوط به بشقاب لعاب‌داری است كه در شهر ری كشف شده است پس از حمله مغول نیز نشان شیر و خورشید بر روی سكه‌ها وجود داشته با این تفاوت كه به جای پرتوهای خورشید با طراحی ویژه‌ای واژه رسول‌الله در آن دیده می‌شود. 
شیخ جُنید، جد صفویان كه فردی مذهبی بود نشان شیر و خورشید را پذیرفت و از زمان شاه عباس صفوی این نماد به عنوان نشانِ رسمی حكومت انتخاب گردید. 
در زمان صفویان، سلاطین عثمانی نشانِ ماه را برای خود برگزیدند و از آن زمان نماد شیر و خورشید در برابری با هلالِ ماه عثمانی، بیش از پیش ارزش یافت، آغا محمدخان قاجار نیز به سفارش مشاورانش كه این نگاره را مظهر حضرت علی(ع) یعنی اسدالله می‌دانستند، نشان شیر و خورشید را برگزید و در برخی از نگاره‌ها بر پایه باور به حضرت امیرالمومنین، به دستِ شیر، شمشیر نیز افزوده شد. هرچند نشان شیر و خورشید با اندكی دگرگونی به عنوان یك نشان ملی، دولتی و مذهبی در برخی از بیرق‌های عزاداری نیز جای گرفت ولی پس از پیروزی انقلاب به گمانِ اینكه شیر و خورشید یك نمادِ سلطنتی است، از میان برداشته شد. 

و اما سخن اصلی ما بر سر شیر و خورشید سرخ ایران است. 
در سال 1864 میلادی انجمنِ بی‌طرفی، برای كمك رسانی به آسیب دیدگان جنگی در ژنو بنیان‌گذاری شد تا یاری رسان بیماران، اسیران، زندانیان و محرومان باشد. برای این انجمن پرچمی نیز طراحی شد به‌صورتی‌كه صلیبِ سرخ رنگی بر روی پرچم سفید، نقش بسته بود، از سال های 1904 تا 1908 میلادی ایران نیز در كنفرانس‌های صلیب سرخ شركت می‌كرد، در آن زمان از ایران خواسته شد برای عضویت در آن، نشان صلیب سرخ را بپذیرد، از آنجا كه نشانِ ملی ایران شیر و خورشید بود، این نگاره را به انجمن صلیب سرخ پیشنهاد كرد. در پی آن دولت عثمانی كه در رقابت شدید با ایران بود، نشان هلال احمر را معرفی كرد كه هر دو نشان پذیرفته شدند، در آن زمان برخی از دولت‌های عربی نیز هلال احمر را نشانی برای كمك رسانی خود انتخاب كردند و ایران، با نشانِ شیر وخورشید سرخ خود تنها ماند و افتخار كرد كه این نشان را برای كشور، به ثبت جهانی رسانده است. 
پس از پیروزی انقلاب اسلامی ، نشان شیر و خورشید سرخ نیز از سازمان كمك‌رسانی ایران برداشته شد و ایران نیز هلال احمر عثمانی را برای خود برگزید. تا چندی پیش كشورهای دیگر كوشش كردند تا نشان ملی خویش را به تصویب برسانند اما موفق نشدند، زیرا كمیته جهانی صلیب سرخ باور دارد كه با این كار، مسیر این سازمان سیاسی خواهد شد، از آن جمله مخالفت كمیته جهانی با پذیرش "ستاره سرخِ داوود" بودكه از سوی اسراییل و با پافشاری امریكا پیشنهاد شده بود. 
اسراییل پیشنهاد خود را پیگیری كرد و در سال 2000 به صلیب سرخ جهانی اعلام كرد كه چون ایران نشان شیر و خورشید سرخ را دیگر به كار نمی‌برد، به جای آن " ستاره سرخ داوود" جایگزین شود، سازمان صلیب سرخ جهانی نیز درخواست اسراییل را به ایران اعلام كرد كه خوشبختانه نماینده دولت ایران در ژنو آن را رد كرد و گفت ایران هنوز نشان شیر و خورشید را قبول دارد اما به كار گیری آن را مسكوت گذاشته است. 
فشار برخی از كشورها بر صلیب سرخ جهانی همچنان ادامه یافت تا آن‌كه این سازمان را بر آن داشت كه نشان دیگری را پیشنهاد دهد تا كشورهای غیر عضو كه سه نشان صلیب سرخ، هلال احمر و شیر و خورشید سرخ را نمی‌پذیرند با نشان جدید به كمیته جهانی بروند. 
حاصل این فشارها پذیرش نشانِ چهارم به نام "كریستال سرخ" بود كه در سال 2005 در نشست دیپلماتیك نمایندگان دولت در شهر ژنوبرگزیده شد، این نشان، لوزی شكل است و هر كشوری كه نشان‌های پیشین كنوانسیون 1949 ژنو را نمی‌پذیرد باید آن را به كار برد. همچنین موافقت شد كه دیگر هیچ نشانی تصویب نشود زیرا كریستال سرخ به شكلی است كه هر كشوری می‌تواند نشان ملی خود را نیز در آن طراحی كند. 
چنانكه آشكار است، در نشست‌های آینده، برای برداشتن نشان شیر و خورشید سرخ همه پرسی و رایزنی خواهد شد زیرا هیچ كشوری آن را به كار نمی‌برد. برگزار نشدن كنفرانس‌های منظم و مطرح نشدن حذف شیر و خورشیدتوسط كشورهای عضو سازمان صلیب سرخ جهانی، تا كنون نشان ملی ایران را همچنان زنده نگاه‌داشته است اما امروز كه "كریستال سرخ" به عنوان واپسین نشان، توسط كمیته بین‌المللی پذیرفته شده است، تنها برگزاری یك نشست كافی است تا نشانِ شیر و خورشید را كه نیاكان ما هزاران سال به آن افتخار می‌كردند، برداشته شود و در آن‌صورت هیچ‌گاه به صحنه جهانی باز نگردد. 

مولانا می‌فرماید: 
هر كسی كو دور ماند از اصل خویش 
بازجوید روزگار وصل خویش 
اگر زمانی با بی‌مهری یكی از نشانه‌های هویت فرهنگی نیاكان خود را به كنار گذاشته‌ایم، اكنون با مهربانی پذیرای نشانِ شیر و خورشید سرخ ایرانی به جای هلال احمرِ عثمانی، در یاری رساندن به نیازمندان باشیم. 
مذهب زنده دلان، خوابِ پریشانی نیست 
با همین خاك، جهانِ دگری ساختن است 

ایدون باد