- صفحه اصلی
- دوره نمایندگی
- گفتمان
- فرهنگ ایران
- نوشتارها
- نیایش های اوستایی
- نهاد های زرتشتی
- درباره ما
- پایگاه های مرتبط
- خبرها
جشن شب یلدا

جشن شب یلدا / طاهره پوریوسفی
|۸:۲۲,۱۳۹۵/۹/۳۰|
۳۰ آذر شب یلدا یا شب چله است که واپسین روز پاییز را با بلندترین شب سال به کوتاهترین روز سال پیوند میزند. این روز از دیرباز در فرهنگ ایرانزمین، جایگاه ویژهای داشته است. واژه یلدا ریشه سریانی دارد واژه «يلدا» از دوران ساسانيان كه متمايل به بكارگيری خط سريانی (الفبای از راست به چپ) شده بودند بكار رفته است و به معنای ولادت و تولد است. منظور از تولد، ولادت خورشید (مهر/میترا) است. رومیان آن را «ناتالیس آنایکتوس» یعنی روز تولد مهر شکستناپذیر مینامند. «ابوریحان بیرونی» از این جشن با نام میلاد اکبر نام برده و منظور از آن را میلاد خورشید دانسته است. یلدا شب اول زمستان و شب آخر پاییز است که اول جدی و آخر قوس باشد و درازترین شبهاست. در تمام سال و در آن شب و یا نزدیک به آن شب، آفتاب به برج جدی تحویل میکند و گویند آن شب به غایت شوم و نامبارک است و بعضی گفتهاند شب یلدا یازدهم جدی است. چله و جشنهایی که در این شب برگزار میشود، یک سنت باستانی است. مردم روزگاران دور و گذشته که کشاورزی، بنیان زندگی آنان را تشکیل میداد و در طول سال با سپری شدن فصلها و تضادهای طبیعیخوی داشتند، بر اثر تجربه و گذشت زمان توانستند کارها و فعالیتهای خود را با گردش خورشید و تغییر فصول و بلندی و کوتاهی روز و شب و جهت و حرکت و قرار ستارگان تنظیم کنند. آنان ملاحظه میکردند که در بعضی ایام و فصول روزها بسیار بلند میشود و در نتیجه در آن روزها، از روشنی و نور خورشید بیشتر میتوانستند استفاده کنند. این اعتقاد پدید آمد که نور و روشنایی و تابش خورشید نماد نیک و موافق بوده و با تاریکی و ظلمت شب در نبرد و کشمکشاند. مردم دوران باستان و از جمله اقوام آریایی، از هند و ایرانی-هند و اروپایی، دریافتند که کوتاهترین روزها، آخرین روز پاییز و شب اول زمستان است و بلافاصله پس از آن روزها به تدریج بلندتر و شبها کوتاهتر میشوند، از همینرو آن را شب زایش خورشید (مهر) نامیده و آنرا آغاز سال قرار دادند. شرقشناسان و مورخان متفقالقولند كه ايرانيان نزدیک به ۴ هزار سال است كه شب يلدا، آخرين شب پاييز و آذرماه، را كه درازترين و تاريکترين شب در طول سال است تا سپيدهدم بيدار مانده، در كنار يكديگر خود را سرگرم كرده تا اندوه غيبت خورشيد و تاريکی و نيز سردی هوا روحيه آنان را تضعيف نكند و با به روشنی گراييدن آسمان (حصول اطمينان از بازگشت خورشيد در پی یک شب طولانی و سياه كه تولد تازه آن عنوان شده است به رختخواب رفته و لختی بیاسودهاند.
پيشتر، ايرانيان (مردم سراسر ايران زمين) روز پس از شب يلدا (يكم دی ماه) را «خور روز» و «ديگان = دی گان» میخواندند و به استراحت میپرداختند و تعطيل عمومی بود. در اين روز عمدتا به اين لحاظ از كار دست میكشيدند كه نمیخواستند احيانا مرتكب بدي كردن شوند كه ميترائيسم ارتكاب هر كار بد، ولو كوچك را در روز تولد خورشيد گناهی بزرگ میشمرد.
آداب شب يلدا در طول زمان تغيير نكرده و ايرانيان در اين شب، باقيمانده ميوههایی را كه انبار كردهاند و خشكبار و تنقلات میخورند و دور هم گرد هيزم افروخته و بخاری روشن مینشينند تا سپيدهدم بشارت شكست تاريکی و ظلمت و آمدن روشنایی و گرمی (در ايران باستان، از ميان نرفتن و زنده بودن خورشيد كه بدون آن حيات نخواهد بود) را بدهد، زيرا كه به زعم آنان در اين شب، تاریکی و سياهی در اوج خود است.
«خور روز (دی گان)، يكم دی ماه» در ايران باستان در عين حال روز برابری انسانها بود. در اين روز همگان از جمله شاه لباس ساده میپوشيدند تا يكسان به نظر آيند و كسی حق دستور دادن به ديگری را نداشت و كارها داوطلبانه انجام میگرفت، نه تحت امر. در اين روز جنگ كردن و خونريزی، حتی كشتن گوسفند و مرغ هم ممنوع بود. اين موضوع را نيروهای متخاصم ايرانيان میدانستند و در جبههها رعايت میكردند و خونريزی موقتا قطع میشد و بسيار ديده شده است كه همين قطع موقت جنگ، به صلح طولانی و صفا انجاميده بود.
مراسم شب يلدا (شب چله) از طريق ايران به قلمرو روميان راه يافت و جشن «ساتورن» خوانده میشد. جشن ساتورن پس از مسيحی شدن رومیها هم اعتبار خود را از دست نداد و ادامه يافت كه در همان نخستين سده آزاد شدن پيروی از مسيحيت در ميان روميان، با تصويب رئيس وقت كليسا، كريسمس (مراسم ميلاد مسيح) را ۲۵ دسامبر قرار دادند كه چهار روز و در سالهای كبيسه سه روز پس از يلدا (شب ۲۱ دسامبر) است و مفهوم هر دو واژه هم یکی است.
از آن پس اين دو ميلاد تقريبا با هم برگزار میشدهاند. آراستن سرو و كاج در كريسمس هم از ايران باستان اقتباس شده است، زيرا ايرانيان به اين دو درخت مخصوصا سرو به چشم مظهر مقاومت در برابر تاریکی و سرما مینگريستند و در «خور روز» در برابر سرو میايستادند و عهد میكردند كه تا سال بعد یک نهال سرو ديگر كشت كنند.
بايد دانست كه هنوز در بسياری از نقاط ايران مخصوصا در جنوب و جنوب خاوری برای ناميدن بلندترين شب سال، به جای شب يلدا از واژه مركب شب چله (۴۰ روز مانده به جشن سده-شب سياه و سرد) استفاده میشود.
آیینهای جالب شب یلدا در شهرهای مختلف ایران
خراسان
در ادبیات خراسان واژه یلدا بهکار برده نشده بلکه در تمام ادوار تاریخی تا آنجا که اسناد شفاهی و مکتوب وجود دارد شب چله یا چلهنشینی بکار رفته است. در این شب طولانی آیینها و مراسم خاصی وجود داشته که به آن شب چراغانی یا شب چراغ میگفتند. از آنجا که هر میهمانی برای رفتن به شبنشینی، چراغی را همراه خود میبرده و به دلیل فراوانی چراغها عبارت چهلچراغ که نشانه کثرت است بکار میبردند.
تهیه شیرینی کف یا کفزنی یکی از آیینهای شب چله در منطقه جغرافیایی قهستان و خراسان قدیم است. کف یک نوع شیرینی یا شربت سنتی است. یکی از آیینهای ویژه شب چله در استان خراسان رضوی و خراسان جنوبی برگزاری مراسم «کف زدن» است.
در این مراسم ریشه گیاهی به نام چوبک را که در این دیار به «بیخ» مشهور است، در آب خیسانده و پس از چند بار جوشاندن، در ظرف بزرگ سفالی به نام «تغار» میریزند. مردان و جوانان فامیل با دستهای از چوبهای نازک درخت انار به نام «دسته گز» مایع مزبور را برای ساعتها هم میزنند تا به صورت کف سفت درآید و این کار باید در محیط سرد صورت گیرد تا مایع مزبور کف و سپس سفت شود خشک شده آن مانند گز اصفهان میشود. کف آماده شده در پایان با مخلوط کردن شیره شکر آماده خوردن شده و پس از تزیین با مغز گردو و پسته برای پذیرایی مهمانان برده میشود. در این میان گروهی از جوانان قبل از شیرین کردن کفها مجاز هستند با پرتاب آن به سوی همدیگر و مالیدن کف به سر و صورت یکدیگر شادی و نشاط را به جمع مهمانان میافزایند.
یکی دیگر از جشنهای ایرانی چلهتموز است که عکس چله زمستان است و آن طولانیترین روز سال است که هنوز هم در خراسان جنوبی گرامی داشته میشود.
اصفهان
شب یلدا (شب چله) در شهرستان دهاقان اصفهان مانند سایر مناطق ایران فامیل و بستگان به خانه پدربزرگها یا مادربزرگها میروند و دور هم پای کرسی جمع میشوند. صاحبخانه هم با آجیل و میوه از مهمانها پذیرائی میکند. آنها تا پاسی از شب و گاهی تا نزدیک صبح مینشینند، شاهنامه میخوانند و فال حافظ میگیرند. بزرگترها داستان یا خاطره نقل میکنند. تازه دامادها با هدیه یا خوانچه به خانه عروس میروند. آجیل شب یلدا، کشمش، گردو، بادام، قیسی، برگه زردآلو یا برگه گلابی، جوزقند و انجیر و خرما است. میوه شب یلدا هم انار، هندوانه، سیب، گلابی انباری است. همچنین نوشیدنی شب یلدا بطور معمول چای و شربت و چنانچه برف باشد مخلوط برف و شیره انگور هستند. غذای شب چله چنانچه مقدور باشد پلو ماهی و در غیر اینصورت یکی از غذاهای محلی مانند کوفته، گندی، دلمه، چرب و شیرین و یا غیره است.
آذربایجان (شرقی و غربی)
در خطه شمال و آذربایجان رسم بر این است که در این شب خوانچهای تزیین شده به خانه تازهعروس یا نامزد خانواده بفرستند. مردم آذربایجان در سینی خود هندوانهها را تزئین میکنند و شالهای قرمزی را اطرافش میگذارند. درحالی که مردم شمال یک ماهی بزرگ را تزئین میکنند و به خانه عروس میبرند.
کردستان
در کردستان نیز مانند سایر مناطق کوهستانی ایران این آیین تاریخ کهنی دارد که به همان نام قدیمیش «شو چله» خوانده میشود و در شهر سنندج مرکز استان کردستان از قدیم اکثر خانهها غذای دلمه و نان سنگک برای پذیرایی از مهمانها آماده میکنند و این به صورت سنتی در این شهر تبدیل شده است.
بوشهر
مردم استان بوشهر نیز همچون دیگر ایرانیها، این آیین کهن را با رفتن به خانه بزرگترها میگذرانند. هندوانه در شب یلدا در بوشهر کاربرد زیادی دارد.
دشت گرگان
در استان گلستان شب یلدا بسیار با اهمیت و گرامی داشته میشود. در این شب همه مردم به خانه پدر بزرگها و مادر بزرگها رفته و ضمن دورهمنشینی پیرامون کرسی و خواندن فال حافظ و فردوسیخوانی و نقلاندازی (داستانهای شفاهی) به خوردن تنقلات و میوهجات خصوصاً میوههای باغی و جنگلی از قبیل هندوانه، انار، لیمو و پرتقال، ولیک و کندس و شیرینیجاتی مانند مَت و کَسمَک میپردازند و با خوردن و نوشیدن و شنیدن صحبتها و داستانهای بزرگترها، شب را به صبح میرسانند و معتقدند که صبح بعد از یلدا روز پیروزی خورشید بر سیاهی و تاریکیها است.
فارس
سفره مردم شیراز مثل سفره نوروز رنگین است. مرکبات و هندوانه برای سرد مزاجها و خرما و رنگینک برای گرم مزاجها موجود است. حافظخوانی جزو جدانشدنی مراسم این شب برای شیرازیهاست. البته خواندن حافظ در این شب نه تنها در شیراز مرسوم است، بلکه رسم کلی چلهنشینان شده است.
همدان
همدانیها فالی میگیرند با نام فال سوزن. در گلپایگان قدیم هم شب یلدا این رسم بود. همه دور تا دور اتاق مینشینند و پیرزنی به طور پیاپی شعر میخواند. دختر بچهای پس از اتمام هر شعر بر یک پارچه نبریده و آب ندیده سوزن میزند و مهمانها بنا به ترتیبی که نشستهاند شعرهای پیرزن را فال خود میدانند. همچنین در مناطق دیگر همدان تنقلاتی که مناسب با آب و هوای آن منطقه است در این شب خورده میشود. در تویسرکان و ملایر، گردو و کشمش و مویز نیز خورده میشود که از معمولترین خوراکیهای موجود در این شهرستانها است. همچنین در آجین میوه و تنقلات برای دختری که نامزد شده از طرف خانواده داماد برده میشود و این از رسوم قدیم به جامانده است.
استان اردبیل
در اردبیل رسم است که خانوادهها شب یلدا دور هم جمع میشوند و تا پاسی از شب با هم شبنشینی میکنند. هندوانه، انار، پرتقال، تخمه، ماهی پلو و… از جمله خوراکیهایی است که در استان اردبیل مرسوم هست، و در شب یلدا برای تازهعروس هندوانه تزئین میکنند و به همراه هدایای دیگر از طرف خانواده داماد فرستاده میشود.
گیلان
در گیلان هندوانه را حتماً فراهم میکنند و معتقدند که هر کس در شب چله هندوانه بخورد در تابستان احساس تشنگی نمیکند و در زمستان سرما را حس نخواهد کرد. «آوکونوس» (آو= آب و کونوس = ازگیل) یکی دیگر از خوردنیهایی است که در این منطقه در شب یلدا رواج دارد و به روش خاصی تهیه میشود. در فصل پاییز، ازگیل خام را در خمره میریزند، خمره را پر از آب میکنند و کمی نمک هم به آن میافزایند و در خم را میبندند و در گوشهای خارج از هوای گرم اتاق میگذارند.
ازگیل سفت و خام، پس از مدتی پخته و آبدار و خوشمزه میشود. آوکونوس در اغلب خانههای گیلان تا بهار آینده یافت میشود و هر وقت هوس کنند ازگیل تر و تازه و پخته و رسیده و خوشمزه را از خم بیرون میآورند و آن را با گلپر و نمک در سینهکش آفتاب میخورند. در گیلان در خانوادههایی که در همان سال پسرشان را داماد یا نامزد کردهاند رسم است که طبقی برای خانواده نوعروس میفرستند. در این طبق میوهها و خوراکیها و تنقلات ویژه شب چله به زیبایی در اطراف آراسته میشود و در وسط طبق هم یک ماهی بزرگ (معمولاً ماهی سفید) تازه و خام همراه با تزیین سبزیجات قرار میگیرد که معتقدند باعث خیر و برکت و فراوانی روزی زوج جدید و همچنین سلامت و باروری نوعروس میشود.
خوزستان
مردم خوزستان تا سحر انتظار میکشند تا از قارون افسانهای استقبال کنند. قارون در لباس هیزمشکن برای خانوادههای فقیر تکههای چوب میآورد. این چوبها به طلا تبدیل میشوند و برای آن خانواده، ثروت و برکت به همراه میآورند. خوزستانیها به خانه بزرگترها رفته و دور هم جمع شده به شوخی خنده میگذرانند. آجیل، هندوانه، انار، شیرینی و خرما و لبو و آش و شیرینیهای مختلف از جمله خوراکیهای این آیین کهن است.
قزوین
مردم استان قزوین نیز، همچون دیگر هموطنان ایرانی، این آیین کهن را با رفتن به خانه بزرگترها میگذرانند. به عقیده بزرگترها، آوردن میوههای مختلف خشک و تر و میوههای سرخفام، که به «شبچره» معروف است، همراه با خوراکیهای دیگر شگون دارد و زمستان پربرکتی را نوید میدهد. در میهمانی شب یلدا، که همه دور هم جمع میشدند، مادربزرگها نقش محوری داشتند. در گلپایگان، بهخصوص در بعضی مواقع که مادربزرگها در آوردن تنقلات تأخیر میکنند، کوچکترها شعر «هرکه نیارد شبچره، انبارشو موش بچره» سر میدهند، تا مادربزرگ در آوردن «شبچره» تعجیل کند. در این شب، اغلب مردم قزوین با خوردن سبزیپلو با ماهیدودی و سپس هندوانه، انار، انواع تنقلات ازجمله کشمش، گردو، تخمه، آجیل مشکلگشا و انجیر خشک، شبنشینی خود را به اولین صبح زمستانی گره میزنند. به عقیده مادربزرگهای قزوینی، اگر در این شب ننهسرما گریه کند، باران میبارد؛ اگر پنبههای لحاف بیرون بریزد، برف میآید؛ و اگر گردنبند مرواریدش پاره شود، تگرگ میآید. یکی دیگر از آداب و رسوم «شب یلدا»، فرستادن «خونچه چله» از سوی داماد بهعنوان هدیه زمستانی برای عروس است.
در این خونچه، برای عروس پارچه، جواهر، کلهقند و هفت نوع میوه مثل گلابی، هندوانه، خربزه، سیب و به با تزئینات خاصی فرستاده میشود.
لرستان و لکستان
شب چله در میان مردم مناطق لر و لونشین دارای آداب و رسوم خاصی است و به آن «شو اول قاره» میگویند. شبنشینی، دید و بازدید اقوام، فال چهل سرو، فال حافظ، پختن غذاهای خاص این شب، دراز کردن شال یا چادری از پشت بام همسایه برای دریافت آجیل و میوه از سوی دیگر همسایگان و خواندن اشعاری به همین منظور از برنامههای ویژه شب یلدا در شهرهای مختلف این نواحی است. در این شب همچنین مردم با استفاده از گندم، شاهدانه، کنجد و گردو، تنقلاتی خاص تهیه میکنند و با جمع شدن افراد خانواده کنار هم از آن استفاده میکنند.
در این شب در لرستان، گندم شیره هم میخورند که از این طریق گندم را در شیره میخیسانند و زردچوبه و نمک را با آن مخلوط میکنند سپس آن را روی ساج برشته میکنند و همراه بادام، گردو، کشمش، سیاه دانه و کنجد مخلوط میکنند.
در لرستان و لکستان شب چله، نوجوانان و جوانان با رفتن به پشت بام همسایه خود و دراز کردن شالی، اشعار زیر را بلند بلند میخوانند و همسایه در شال آنها آجیل، شیرینی و میوه و گندم شاهدانه میگذارد.
«امشو اول قاره، خیر د هونت بواره» یعنی: امشب اول یلدا یا اول زمستان است خیر از خانه ات ببارد.
«نون و پنیر و شیره کیخا هونت نمیره» یعنی: نان و پنیر و شیره کدخدا (صاحبخانه) خانهات نمیرد.
«چی به علی کوشکه بیاره» یعنی: چیزی بده علی کوچک یا بچه ات بیاورد…
صاحب خانه کمی آجیل گندم برشته با میوه و شیرینی در شال بچهها میگذارد و بچهها ضمن بالا کشیدن شال و محتویاتش به عنوان تشکر از صاحبخانه، ترانه مذکور را تکرار میکنند. سپس، شال را برمیدارند و به روی پشت بامهای دیگر میروند و دوباره ترانه فوق را میخوانند.
منبع خبر:
ایران شناسان