- صفحه اصلی
- درباره ما
- دوره نمایندگی
- گفتمان
- فرهنگ ایران
- نوشتارها
- نیایش های اوستایی
- گالری تصاویر
- نهاد های زرتشتی
- پایگاه های مرتبط
- خبرها
پرسش و پاسخ دینی
-
جناب نیکنام در بینش زرتشت پیکار با اهریمن چه جایگاهی دارد و آیا دستوری به پیروان در این پیکار...
پرسش : جناب نیکنام در بینش زرتشت پیکار با اهریمن چه جایگاهی دارد و آیا دستوری به پیروان در این پیکار داده شده است؟ پاسخ : اهریمن پارسی شده واژه «اَنگرَه مینو» در اوستا و بینش اشوزرتشت می باشد. که به چم(:معنی) منش ویران ساز و اندیشه پلید است. بنابراین اهریمن ساختار مادی ندارد که بتوان همانند یک «بُت» آن را شکست داد و نابود کرد و نیز جانداری نیست که بایستی با آن پیکار کرد. بینش زرتشت به دو گوهر همزاد وناهمگون(:متضاد) اشاره کرده است که در سراسر هستی پویا و پایدار شده است. فرآیند این دوگوهر که هیچکدام بد و زیان بخش نیستند، سبب پیدایش شب و روز، سیاهی و سپیدی، گرما و سرما، کشش و رانش، و همانند آنها در زندگی همه شده است. فلسفه زرتشت یادآوری می کند که این دو گوهر همزاد و ناهمگون پیوسته در ذهن و اندیشه مرتوگان(:بشر) نیز خودنمایی خواهند داشت. بنابراین مرتویی(:انسانی) که برپایه خرد، از دانش وآگاهی بهره مند باشد، با اراده خویش به هر هنگام در اندیشه اش «سپنتامینو»، منش آبادگر و سازنده برگزیده خواهد شد. وآنکه از خرد رسا بهره نگیرد، اندیشه اش به «انگره مینو» روی خواهد آورد. این مَرتو زاینده و آفریننده اهریمن بوده و کژاندیشی را به گفتاری نادرست و کرداری ناشایست تبدیل خواهد کرد. آشکار است که خداوندِ بینش زرتشت که اهورامزدا به چم دانایی و آگاهی بیکران دراین هستی است هیچگاه آفریننده اهریمن نیست بنابراین اهریمن باور ایرانیان با «شیطان» و «ابلیس» در فرهنگ اعراب با یکدیگر همخوانی ندارند. در نیایش مَزدیَسنان و بخش اوستای کُشتی، سه بار «شکسته اهریمن باد» گفته می شود. و نیایش کننده با پافشاری(:تاکید) با اندیشه خود پیمان می بندد تا کژاندیشی را برخود راه ندهد و انگره مینو(:منشِ ویرانگر) را در باور خویش شکست دهد. گفتنی است در دنباله همین نیایش آنگاه که «کُشتی» (:کمربند نازک پشمی) بر کمر بسته می شود نیز برای نابودی اهریمن در اندیشه خویش این گزاره(:عبارت) را از اوستا می سراید: «خشنَه اُترَه. اَهورَه مَزدا. تَرویی دیتی. اَنگرَهه مَن یِه اوش. هَیتیاوَرشتام. هیَت وَسنا. فرَه شوت مم. ستَه اُومی. اَشِم» برگردان: به خشنودی اهورامزدا(:دانش وآگاهی درهستی)، اهریمن را درپرتو «اشا» و با انجام کارهای نیک خود، ناپدید خواهم کرد. ReplyForward -
موبد گرامی اقای نیکنام. پل چینود چگونه است؟ آیا همان پل صراط است.
پرسش : موبد گرامی اقای نیکنام. پل چینود چگونه است؟ آیا همان پل صراط است. چگونه فرد گناه کار از آن رد می شود؟ پاسخ : در سرودهای زرتشت به گذرگاهی به نام «چینوَت پِرِتو» اشاره شده است. این واژه از دو بخش «چین» به چمار(:معنای) چگونه و«پِرِتو» به چِمار گذرگاه تشکیل شده است. بنابراین چمار این واژه، گذرگاهِ چگونه زیستن خواهد بود. در این بینش به مادی بودن چنین گذرگاهی برای روان در گذشتگان اشاره ای نشده است، شاید هنگام(:مرحله) یی خواهد بود برای رایزنی و پرسش هر مرتو(:انسان) از وژدان(:وجدان) خویش، پس از هر رفتار و کرداری که انجام داده است. موبدانِ دوران ساسانی به پیروی از فرهنگ دیگران که در آن روزگار به ایران نیز راه یافته بودند، باورهایی درباره بهشت و دوزخ، جهان پس ازمرگ و سرگذشت آن را برای فهم و درک بیشتر ایرانیان زرتشتی به زندگی مادی آن زمان شباهت دادند و هماهنگ کردند. بدین روی بهشت و دوزخِ اندیشه زرتشت نیز با ابتکار موبدی به نام «اردای ویراز» سبب نگاشتن نسک پهلوی «اردای ویراف نامه» شد و ریخت(:شکل) دیگری به خود گرفت. پاداش و مجازات برای تن و بدن مَرتو نیز که از جهان در می گذشتند نیز پیش بینی گردید. بهشت و دوزخ دارای راه و جاده گردید(در متنی از خرده اوستا به نام پَتِت) و گذرگاه چینوَد نیز به ریخت ِ پُلی بیان شد(پهن وگسترده برای نیکان، به باریکی مو برای گناهکاران) که روان درگذشته بایستی با شرایطی ویژه از آن عبور کند تا به بهشت برسد، یا به دوزخ رهنمون گردد. آشکار است که اینگونه همانند سازی به پیروی ازفرهنگ ديگران نادرست بوده و با بینش خردمندانه اشوزرتشت هماهنگی ندارد. دینِ دگرگون شده و پرورش یافته اندیشه موبدانِ آن روزگار که گاهی به سبب ناچاری یا ناآگاهی بوده است، هرچند از نام زرتشت نیز بهره داشته است ولی بیگمان سفارش ها و برداشت های آن دوران با بینش راستین آموزگار راستی و خرد، اشوزرتشت که در سروده هایش(:گات ها) آمده است، در برخی موارد ناهمگون است. -
درود استاد نیکنام، در آیین زردشتی همه چیز اختیاری است حتا نماز خواندن، پس تفاوت کسی که نماز می...
پرسش : درود استاد نیکنام، در آیین زردشتی همه چیز اختیاری است حتا نماز خواندن، پس تفاوت کسی که نماز می خواند با کسی که نمی خواند از لحاظ ثواب چیست؟ پاسخ : در بینش زرتشت نماز خواندن ثوابی در بر ندارد بلکه مَرتو(:انسان) برای رسیدن به آرامش و هنجارِ درست، اراده می کند که در گاه و زمان هایی از شبانه روز، با دست های برافراشته رو به سوی روشنایی کند و«اهورامزدا» به چِمار«خرد کل هستی»، (دانایی وآگاهی بیکران هستی مند) را ستایش کند. در این بینش، نماز تنها به گفتار نیست، بلکه بهترین شیوه نیایش و ستایش اهورامزدا، انجام کار نیک و کرداری شایسته برای همگان است تا«روانِ هستی» خشنود گردد. در«هات ۲۸ یسنا، بند نخستِ گاتها(:سرودهای زرتشت)، به این شیوه اشاره شده است» بنابراین کسی که نماز و نیایش به جا می آرد، همه گونه خدمتگزارِ هازمانِ(:جامعه) راستی خواهد بود و روان هستی را با کارهای سازنده خویش خشنود خواهد کرد. ناگفته پیداست کسی که اینگونه نیایش هایی را انجام نمی دهد در پیشرفت و سازندگی همبودگاه راستی جایگاهی نخواهد داشت. بیگمان چنین کسی از بی هویتی خود در جایگاه یک مرتو، روان آرام و شادی نخواهد داشت. -
درود آقای نيكنام. آيا واقعا فيثاغورث از شاگردان زرتشت بوده؟
پرسش : درود آقای نيكنام. آيا واقعا فيثاغورث از شاگردان زرتشت بوده؟ پاسخ : درود برشما، فیثاغورٍث یا پیتاگورس که حدود بین سالهای ۴۹۵ تا ۵۷۰ پیش از میلاد می زیسته از فیلسوفان یونان باستان است. گزارشی در نسک(:کتاب) «سیاحت نامه» این اندیشمند(:فیلسوف) آمده که نشان می دهد فیثاغورث با زرتشت دیدار و گفتگو داشته است، به درستی آشکار نشده که کدام زرتشت است؟ آیا اشوزرتشت پیام آور و آموزگار نام آور ایرانی بوده یا کسی دیگر نام «زرتشت» برخود داشته است؟ او با زرتشت، پیرامون اوضاع بد هازمانی(:اجتماعی) ورفتاری شهر بابل گفتگو کرده و در بخشی گفته است: «ای زرتشت تو از غیر ممکن در گذر، بابل را هرگز نتوانی به نیکی و دانایی(:فضیلت) برسانی، مردم اینجا دو دسته گوناگونند. گروهی از تنگدستی به بیچارگی رسیده اند و جماعتی با زیاده روی به فساد کشیده شده اند.» گفتنی است در بابل از نبودن کمبوجیه(:کامبیز) سخن رفته است و زرتشت می گوید اگر کامبیز نبود نمی توانستم در شوش بمانم و از دشمنی مغان و پیشوایان روحانی حسود در امان باشم. شرح گفتگو و شرکت در جشن و درمان اسب پادشاه، در نسکی(:کتابی) به سفر نامه یا سیاحت نامه فیثاغورث در ایران آمده است. -
موبد نیکنام، چنانکه اشاره کردید، زرتشت معجزه ای نداشته و بعدها به او نسبت داده اند پس خندیدن او...
پرسش : موبد نیکنام، چنانکه اشاره کردید، زرتشت معجزه ای نداشته و بعدها به او نسبت داده اند پس خندیدن او در هنگام تولد یا درمان کردن پای اسب گشتاسپ و کاشتن درخت سرو در کاشمرحقیقت ندارند. پاسخ : آری، زرتشت معجزه ای نداشته است. این آموزگار و پیامگوی ایران باستان، برای بازگو کردن پیام رستگاری بخشِ خویش که پیوستن مرتوگان(:مردمان، بشر) به راستی، بهره گیری ازخرد و مبارزه با دروغ و کژاندیشی بوده، نیازی به کارهای شگفت انگیز(:معجزه) نداشته است. سده ها پس از زرتشت، شاید گروهی برآن شدند تا رویدادهایی آنچنانی را به پیام آور ایرانی نیز نسبت دهند تا او را با کاروان معجزه داران همراه سازند. نسبت دادن چنین رویدادهایی از آغاز زاده شدن زرتشت و دوران کودکی او آغاز گشته و تا نام آوری او ادامه داشته است. آشکار است بیان این رویدادها به روزگاری در نسک(:کتاب) ها نگاشته شده است که برخی از پیروانش باور داشتند زرتشت را می توان با نسبت کارهایی شگفت انگیز، زرتشت او را همانند ادیانِ ابراهیمی درجایگاه «پیامبر» به دیگران شناسانده باشند. چه کسی می داند نوزادی پس از زاده شدن، روزگاری پیامبر خواهد شد که خندیدن او را یادداشت کرده باشد وآن را کاری شگفت آور بداند. گفتنی است بسیاری از کودکان پس از زاده شدن با ورود هوای سرد به ریه هایش گریه خواهد کرد ولی اندکی نیز با خندیدن چشم به جهان می گشایند. درمان کردن پای اسبِ گشتاسب نیز چنانچه رخ داده باشد با تجربه و دانایی بوده و رویدادی شگفت آور نیست. کاشتنِ درختِ سرو نیز از کارهای شگفت آور به شمار نمی آید، چون هرکس توانایی کاشت نهالی را در زمین خواهد داشت.
استاد نیکنام درود. باور اشوزرتشت در مورد موسیقی چیست ؟
پرسش:
استاد نیکنام درود. باور اشوزرتشت در مورد موسیقی چیست ؟
پاسخ:
درود برشما، گات ها، سرودهای زرتشت که از آن در جایگاه نخستین ادبیات چکامه(:شعر) گونه جهان یاد شده است. آهنگین است و از آغاز با آهنگ ویژه خود سروده می شده است.
شاد زیستن و فراهم آوردن شادی برای روان خویش و دیگران از سفارش های بینش زرتشت است. چنانکه در سنگ نگاره های دوران هخامنشی نیز به یادگار مانده، چنین آمده است:
«بزرگ است اهورامزدا که آسمان را آفرید، که زمین را آفرید، که مردم را آفرید و "شادی" را برای مردم آفرید».
بنابراین خنیاگری (:موسیقی) جدا از زندگی زرتشتیان و نیاکان ما نبوده است، وجود خنیاگران نامی در زمان ساسانی همچون باربُد و نکیسا گواهی بر ارزش خنیاگری و بهره مندی آن در ایران باستان بوده است.